پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

قران خوانی

نقش دلالت‌شناسی در فهم قرآن

۲۴ ثور ۱۴۰۲

نقش دلالت‌شناسی در فهم قرآن

 علی‌ظفر یوسفی – دوره دکتری تفسیر و علوم قرآن

درآمد

قرآن کریم، در زمان نزول، توسط کاتبان در وسایل تحریرِ موجود در آن زمان که ثبت می شد، از اِعراب (زیر و زبر و تشدید…) خالی بود هم‌چنان در کتابت‌های صدر اسلام، نقطه گذاشتن رواج نداشت. کلمات و الفاظ را بدون نقطه و اعراب گذاری می‌نوشتند و گرچه برای متخصصین و اهل فن، خواندنِ آن راحت بود و فهم آن نیز، اما برای نسل بعدی یا برای کسانی که نسبت به نوع خط آن رورگار، آشنایی کمتری داشتند، در فهم آیات دچار مشکل می‌شدند حتی در خواندن کلمات مشابه، همین مشکل را داشتند. مشکل خواندن و مشکل فهم معانی آیات، سبب شد که قرآن را نقطه‌گذاری و اعراب‌گذاری کنند و چون ضرورت احساس می‌گردید، لذا مخالفتی در این مورد شنیده نشد که کسی اعتراض کند مثلا این نوعی تحریف و دست‌برد در کلمات خداوند باشد. ولی با آن‌هم، متخصصین قرائت قرآن – نسل بعدی مسلمانان یا همان تابعین و تبَعِ تابعین – با این‌که نقطه‌گذاری هم شده بود، قرائت‌های مختلفی از برخی کلمات قرآن داشتند حتی این قرائت‌های هفت‌گانه – که خیلی بیشتر از هفت قرائت هست – گاهی با هم متضاد بودند. جالب‌تر این که هریک از قاریان معروف آن زمان، شاگردانی داشتند که شاگردان آنها، هرکدام قرائت مختلفی از استاد شان نقل کرده است. مثلا حفص و شعبه از شاگردان «عاصم» است که حفص یک نوع قرائت و شعبه قرائت دیگری از عاصم نقل کرده است که در زمان حال، در کشورهای مسلمانِ عمدتا آسیا، قرائت حفص از عاصم رواج دارد.

با این‌همه قرائت‌های گوناگون، در هر زمانی برای فهم بهترِ آیات قرآن، نیاز است که از دانش‌های موجود کار گرفته بشود و احیانا اگر اشتباهی در فهم آیات یا کتابت یا نقطه‌گذاری آن صورت گرفته است، عیان گردد.

در زمان حال، در زمینه تصحیح برخی الفاظ قرآن، نسخه‌های قدیمی هستند که دست کم به اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم میرسد؛ مثل نسخه خطی کوفی سمرقند، نسخه مشهد الحسینی در مصر و نسخه صنعاء که برخی از محققانِ این رشته، تلاش کردند با استفاده از نسخ قدیمی، الفاظ قرآن را بازخوانی بکنند اما آن‌چه در فهم و حتی در تصحیح الفاظ قرآن موثر است، دلالت لفظ و مراد و مقصود اصلی از آن لفظ است که ممکن است با نقطه گذاری اشتباه، معنی عوض شده باشد. این موضوع گرچه مجال زیادی می‌طلبد ک در این مقاله گنجایش آن نیست ولی به صورت خیلی فشرده، نفش دلالت شناسی یا معناشناسی را در فهم آیات و کلمات، به بررسی می‌گیریم.

1 – مفهوم دلالت در منطق

در منطق ارسطویی، دلالت به مفهوم رهنماییّ دال به مدلول است که آن را سه نوع گفته اند.

دلالت عقلی: این دلالت یعنی ملازمه ذاتی بین وجود خارجی دال و مدلول (لفظ و معنا) باشد یا همان دلالت ذاتی که مثلا اگر دیدیم هوا روشن شده است دلالت بر طلوع خورشید دارد.

دلالت طبیعی: دلالتی است که ملازمه بین دو چیز، نظر به اقتضای طبیعت یک فردی مثل انسان. مثل «اف و ناله» که دلالت دارد به وجود درد در بدن انسان.

و دلالت وضعی: که خود دو قسم است دلالت وضعی لفظی که در این صورت، «دال» همان لفظ است یا هم  اینکه «دال» از جنس لفظ نبوده بلکه چیزهایی دیگری مثل اشاره و نشانه‌هاست که بر مفاهیم خاصی دلالت دارند.

2 – مفهوم دلالت در قرآن

مفهوم دلالت در قرآن، نیز همان رهنمایی یا انتقال ذهن از ذکر یک لفظ به سمت معنایی اصلی آن است حالا این دال، می‌تواند عقلی، وضعی و انواع گوناگونی داشته باشد. گاهی خود یک آیه، بر معنای یک آیه‌ای دیگری «دال» است که اصطلاحا به آن تفسیر قرآن به قرآن می‌گویند. گاهی حدیث، در معنای قرآن کمک می‌کند (تفسیر به ماثور) و لغت‌شناسی نیز نقش مهمی در فهم معنای قرآنی داشته و هم‌چنان دلالت عقلی، نقش غیر قابل انکاری در فهم و مراد یک لفظ و یا آیات قرآنی دارد.

3 – نمونه‌های کاربرد دلالت بر فهم معانی در قرآن

قبل از آن‌که ما نقش دلالت را در فهم بهتر آیات، بدانیم باید به این آگاهی رسیده باشیم که در زمان نزول – چنان‌که گفته شد – قرآن کریم از هر نوع نقطه و زیر و زَبر خالی بوده و بعدها در هنگام تنقیط و تشکیل، جا به جایی برخی کلمات احتمالات بالایی دارد مثلا کلمه «تبلو» در آیه 10 سوره یونس (هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت). در روز قیامت، هرکسی که چیزی پیش فرستاده است، آزموده می‌شود. حالا این کلمه را بدون اعراب و نقطه در نظر بگیرید احتمال دارد «تَتْلُو» باشد که به معنای خواندن و تلاوت بازهم از نظر معنایی این طوری نیست که بیگانه باشد بلکه خیلی هم به نظر برخی‌ها سازگار تر به نظر میرسد. این‌جاست که پای دلالت شناسی برای فهم آن باز می‌شود که واقعا منظور از آن تلاوت است یا آزمودن؟ دلالت عقلی برای ما می‌گوید در آخرت، کسی که اعمالش را می‌بیند، آیا آزموده می‌شود؟ یا آن را قرائت می‌کند؟ در حال که به  قرائت رایج همین آزمودن است یا برخی گفته اند به معنای روشن شدن… ولی به دلالت آیات دیگر که می‌گویند نامه‌ای اعمالش را انسان قرائت می‌کند (سوره حاقه/19؛ اسراء14) طبق دلالت این آیات، قرائت «تَتْلُو» در آیه 10 سوره یونس، درست تر به نظر میرد.

آیه 40 سوره اعراف، میفرماید «لا یدخلون الجنه حتی یلج الجَمل فی سم الخیاط» آنان وارد بهشت نمی شوند تا این که جمَل (شتر نر) وارد سوراخ سوزن شوند. معنای رایج در ترجمه های قرآن، از کلمه «جمل» در آیه فوق، شتر نر است که شتر با بار خودش اگر وارد سوزن شود، کافران هم وارد بهشت خواهند شد که محال است. حالا اگر ما باشیم و دلالت شناسی، چه ارتباطی بین «شتر» و «سوراخ» سوزن می‌بینیم؟ آیا مولای حکیم حرفی بی‌ربطی میزند؟ مثلِ معروفِ عوامانه است که اگر کسی حرف بی ربطی بزند میگویند «ازو بالا میایه خوب‎‌خوبای شی – درختای سر کوه ره که شانده». دلالت عقلی منطقی برای ما می‌گوید که مراد از «جمل» باید چیزی باشد که شبیه تار (نخ) باشد ولی به حدی ضخیم باشد که این نتواند وارد سوارخ سوزن بشود. حالا با دلالت عقلی که چنین است به سراغ لغت شناسی می‌رویم، طبق لغت معنای لغت شناسان، «جُمّل» به ضم جیم و تشدید میم، ریسمان ضخیمی بوده که صاحبان کشتی، کشتی ها را در ساحل می‌بستند که به نظر می‌رسد این معنا با منظور آن آیه، سازگاری دارد و در قاموس قرآن (سید علی اکبر قرشی) در ترجمه، متوجه این امر بوده و به معنای شتر معنی نکرده است. گفته شده ابن عباس در صدر اسلام، «جُمّل» قرائت میکرده است.

دیگر این‌که در آیات 78 – 107 – 119 – 129 سوره صافات آمده است که «و ترکنا علیه فی الآخرین». این آیات راجع به پیامبران است و محل تامل کلمه «ترکنا» است که با «علی» متعدی شده است. از یک طرف به دلالت‌های ادب عربی «ترکَ» هیچ وقتی با متعدی توسط «علیَ» نمی‌شود یعنی فعل لازم نیست تا متعدی گردد. از طرف دیگر، در رسم الخط عربی قرآنی «ترکنا و برکنا» یکی هست (بارکنا) در قرآن داریم که «برکنا» با «علی» آمده است در همین صافات آیه 113 راجع به حضرت ابراهیم است و معنای آن هم درست تر به نظر می‌رسد هم‌چنان در صلوات که میفرستیم (کما صلیت و بارکت علی ابراهیم یا  تبارکت علی ابراهیم) برای ما نشانه است ظاهرا که در آیات که «ترکنا» آمده است احتمالا در زمان نقطه گذاری خلطی صورت گرفته است.

آیه 23 سوره اسراء آن‌جا که خداوند میفرماید «و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه…» برخی از قُراء صدر اسلام «و وصّی ربک…» قرائت کرده اند که از نظر معنایی «وصی» درست تر به نظر می‌رسد. چون «قضی» در اموری است که حتمی بوده و بروگردی در آن نیست طبق آیه 117 سوره بقره و که ممکن است در هنگام کتابت، واو با قاف  اشتباه شده و «قضی» نوشته شده باشد در حال دلالت معنایی چنین نشان می‌دهد که در باب احسان به والدین، همان وصیت درست است خاصتا که در سوره احقاف/115 صریحا میفرماید «و وصینا الانسان بوالدیه حسنا»… در صورت «وصی» نیازی هم نداریم که «قضی» را چند نوع تقسیم کنیم.

و آیه 279 سوره بقره در باب حرمت ربا خداوند می‌فرماید «فأدنوا بحرب من الله…» قرائت رایج همین است که به رباخواران، اذن جنگ با خدا و رسول را بده… از کلمه اذن گرفته شده است ولی قرائاتی است که در آنها «فآذنوا بحرب من الله…» کتابت شده از «اذان» گرفته شده (به معنای اعلام) و امر است که اعلان جنگ کنید…

خلاصه این‌که نقش دلالت‌ها چه لُغوی یا عقلی و غیر انها، نقشی بی‌بدیلی در فهم بهتر و حتی در تصحیح  املاهایی قرآنی دارد که ممکن است در وقت تنقیط (نقطه گذاری) به اشتباه نقطه‌گذاری شده باشد یا در فهم معنی نزدیک تر به لفظ، کمک شایانی می‌کند که مجال دیگر و تحقیق وسیع تری را می‌طلبد.