از سیلیهای امریکایی تا لگدهای روسی
۱۴ سرطان ۱۳۹۹
جایزه روسی، بمب طالب، جان امریکایی؛ آیا ترمپ میدانست اما کاری نکرد؟
گ.آر.یو، سازمان اطلاعاتی که گفته میشود عقب این برنامه قرار دارد، در دخالت روسیه در انتخابات امریکا در سال 2016 نیز بازیگر اصلی کرملین بود. واحد 29155 که واحد خاص گ.آر.یو برای اجرای چنین طرحهایی است، سابقه اجرای عملیاتهای خشنتری را مانند مسمومکردن جاسوس دوگانه روسی، «سرگئی اسکریپال» در انگلیس در سال 2018، نیز دارد.
در چند روز گذشته واشنگتن دیسی صحنه گزارشهای افشاگرانهای بوده است که میگوید روسیه احتمالا به شبهنظامیان طالبان برای کشتن سربازان امریکایی در افغانستان در سال 2019 پول پرداخت کرده است و اینکه دولت ترمپ از این طرح روسیه اطلاع داشته، اما کاری برای جلوگیری از آن یا مجازات روسیه انجام نداده است.
روز جمعه نیویورک تایمز گزارش داد که مقامات اطلاعاتی امریکا شواهدی پیدا کردهاند که نشان میدهد «گ.آر.یو» یا «اداره اطلاعات نظامی خارجی ستاد کل نیروهای مسلح فدراسیون روسیه» به طالبان برای کشتن سربازان امریکایی در افغانستان جایزه داده است. هنوز مشخص نیست که چه تعداد از سربازان امریکایی در نتیجه این طرح روسیه کشته شدهاند اما بنابر گزارشها دستکم یک واقعه که در اپریل 2019 منجر به کشتهشدن سه سرباز امریکایی در حمله موتربمب در نزدیکی میدان هوایی بگرام شد، با این طرح روسیه مرتبط بوده است و تحت بررسی قرار دارد.
نیویورک تایمز گزارش داد که استخبارات ایالات متحده ماهها قبل به رییسجمهور ترمپ درباره این عملیات روسیه گزارش داده بود، اما او تصمیم گرفت هیچ کاری در پاسخ انجام ندهد.
ترمپ روز یکشنبه این ادعا را تکذیب کرد و در توییتی نوشت: «کسی به من، پنس یا رییس ستاد ارتش درباره این به اصطلاح حملات روسیه بر سربازان ما، اطلاع نداده بود یا به من نگفته بود. همه آن را انکار میکنند و به ما خیلی حمله نشده است.»
اما شواهد فزایندهای وجود دارد که این ادعای ترمپ صحت ندارد.
آسوشیتدپرس دوشنبه شب گزارش داد که در ماه مارچ 2019، «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی وقت امریکا، شخصا به ترمپ درباره این عملیات روسیه گزارش داده بود. همچنین دوشنبه شب نیویورک تایمز گزارش داد که اطلاعات استخباراتی درباره این طرح روسیه در 27 فبروری بهعنوان بخشی از «گزارش محرمانه روزانه» به رییسجمهور ارائه شده بود. سازمان سیا گزارش محرمانه روزانه به رییسجمهور را بهعنوان گزارش «محرمانهترین اطلاعات استخباراتی در مورد مسائل و نگرانیهای کلیدی مرتبط به امنیت ملی» توصیف میکند. این گزارش توسط سران جامعه اطلاعاتی امریکا فقط در اختیار رییسجمهور قرار داده میشود.
پس ماجرا از چه قرار است؟
کارشناسان امور روسیه و افغانستان میگویند که ادعای اصلی ــ اینکه روسیه به شبهنظامیانطالبان برای کشتن سربازان امریکایی انعام داده است ــ قابل باور است. روسیه دستکم از سال 2015 به اینسو به صورت پنهانی سعی در تضعیف ایالات متحده و متحدانش داشته است، تلاشی که گاه با خشونت همراه بوده است. سازمان گ.آر.یو نوکِ نیزه پوتین در این تلاش بوده است و اینکه روسیه بخواهد نیروهای امریکایی را در افغانستان، بهعنوان نوعی انتقام دیرهنگام از حمایت امریکا از مجاهدین ضدشوروی در افغانستان در دهه 1980، هدف قرار دهد، با عقل جور در میآید.
«استیون پیفر»، کارشناس امور روسیه در «مؤسسه بروکینگز» میگوید: «وقتی روسیه یا دستکم برخی سازمانهای روسی احساس کنند که میتوانند به راحتی مخالفان رژیم را در لندن، سلیسبوری و برلین ترور کنند، رفتن به دنبال سربازان ائتلاف در افغانستان از آنها بعید نیست.»
اما در حال حاضر، کوتاهی آشکار ترمپ در واکنش به این افشاگریها، خودش به اندازه ماجرای روسیه و طالبان، ماجراها پیدا کرده است.
به نظر میرسد اکنون کاملا واضح شده است که مقامات ارشد دولت ترمپ بیش از یک سال پیش درباره نقشه روسیه برای کشتن سربازان امریکایی اطلاعات داشتهاند و چندین بار آنرا با رییسجمهور شریک کردهاند. با اینحال ترمپ نه تنها کاری نکرده است، بلکه در بهترین حالت به نظر میرسد که به طرز نگران کنندهای اطلاعاتی را که ظاهرا چندین بار به او داده شده بوده، فراموش کرده یا در بدترین حالت، درباره آگاهی یا عدم آگاهی خود از این ماجرا دروغ میبافد.
در هر صورت، این بیشتر از پیش ثابت میکند که رویکرد دولت ترمپ نسبت به سیاستگذاری عمیقا شکسته است. این ماجرا بار دیگر پرسشهای ناخوشایند را درباره سیاست ترمپ در قبال روسیه مطرح میکند. اکنون قانونگذاران هر دو حزب امریکا ــ و مادر یکی از سربازان امریکایی کشته شده در حمله بگرام ــ خواستار پاسخ هستند.
سناتور «تامی دکورث» (دموکرات، از ایلینوی) به من گفت: «ما میخواهیم جلسه استماعیه داشته باشیم. میخواهیم همه چیز را بدانیم.»
آیا روسیه به طالبان پول میدهد تا امریکاییها را به قتل برسانند؟ چرا؟
در ابتدا مشخص نبود که این برنامه روسیه چگونه اجرا شده یا اطلاعات استخباراتی امریکا در مورد آن چقدر دقیق بوده است. اما در روزها اخیر صحت اطلاعات موردنظر تأیید شده است. براساس گزارش روز سه شنبه نیویورک تایمز، جاسوسان امریکایی ارزیابی خود را براساس دو منبع اطلاعاتی اصلی به انجام رساندهاند: بازجویی شبهنظامیان اسیرشده طالبان در افغانستان که منجر به پردهبرداری از این برنامه شده است و دوم، مدارک مالی و بانکی که نشان میدهد پولهای هنگفتی از یک حساب بانکی گ.آر.یو به طالبان منتقل شده است. نیروهای افغان با بازداشت گروهی از صرافان محلی که به نظر میرسد بهعنوان رابط بین حکومت روسیه و شبهنظامیان طالبان عمل میکردند، به این ارزیابی کمک کردهاند.
به نقل از نیویورک تایمز این یافته به «کاهش اختلاف نظر اولیه بین تحلیلگران و سازمانهای استخباراتی درباره اعتبار بازداشتشدگان» کمک کرده است. علاوه براین، این اطلاعات ظاهرا به اندازه کافی قانع کننده بوده است که ایالات متحده آنرا با همتایان بریتانیایی خود شریک کند (نیروهای انگلیس نیز بهعنوان بخشی از ائتلاف به رهبری ایالات متحده در افغانستان فعالیت دارند و به گزارش تایمز، احتمالا هدف نیز قرار گرفتهاند.)
هم حکومت روسیه و هم طالبان این ادعاها را تکذیب کردهاند و شبهنظامیان در بیانیهای به تایمز گفتهاند که آنها برای کشتن امریکاییها نیازی به تشویقیه روسها ندارند.
اما کارشناسان این ادعاها را بسیار مؤثق میدانند و میگویند که چنین طرحهایی کاملا با عملکرد روسیه در گذشته و حال جور در میآید.
«آلینا پولیاکوا»، رییس و مدیر اجرایی «مرکز تحلیل پالیسی اروپا» میگوید که چنین ادعاهایی «پنج سال پیش بسیار بسیار شوکهکننده میبود. اما حالا [روسها] احساس میکنند که زمین بازی فراهم است. همچنین در گذشته چنین عملیاتهایی عواقب جدی [برای روسیه] نداشته است.»
گ.آر.یو، سازمان اطلاعاتی که گفته میشود عقب این برنامه قرار دارد، در دخالت روسیه در انتخابات امریکا در سال 2016 نیز بازیگر اصلی کرملین بود. واحد 29155 که واحد خاص گ.آر.یو برای اجرای چنین طرحهایی است، سابقه اجرای عملیاتهای خشنتری را مانند مسمومکردن جاسوس دوگانه روسی، «سرگئی اسکریپال» در انگلیس در سال 2018، نیز دارد.
این عملیاتها بازتابدهنده دکترین استراتژیک روسیه تحت حکومت پوتین است. روسیه به رغم داشتن سلاح هستهای و ذخایر نفتی عظیم، در مقایسه با رقیب خود در قاره امریکا، کشوری اساسا ضعیف دانسته میشود.
روسیه تواناییهای امریکا مانند قدرت نظامی متعارف این کشور یا شبکه جهانی متحدین ایالات متحده را ندارد و بنابراین از عملیاتهای پنهانی بهعنوان شکلی از جنگ نامتقارن سطح پایین استفاده میکند تا ایالات متحده را که از نظر پوتین مانعی برای گسترش نفوذ ژئوپولیتیک روسیه است، بدون رویارویی با دشمن به مراتب قوی تر از خودش، تضعیف کند.
نتیجه این رویکرد کشیدهشدن پای یک سازمان اطلاعاتی نظامی تقویت شده در عملیاتهای پنهانی در سراسر جهان ــ از هک بانکهای اطلاعاتی گرفته تا جاسوسی و قتل آشکار ــ به هدف ایجاد هرج و مرج و تضعیف توانایی امریکا بهعنوان مانع توسعه طلبی روسیه است.
پولیاکوا میگوید: «اگر رهبری سطح بالای کرملین اجازه این فعالیت را در افغانستان نمی داد، این اتفاق نمی افتاد. جزئیات عملی درباره چگونگی اجرای برنامه انعامدهی، از نظر من هرگز به خود پوتین مربوط نمیشود اما دستورالعمل کلی چنین برنامهای برای تضعیف ایالات متحده، مطمئنا از بالاترین سطوح میآید.»
افغانستان میدان ایدهآل برای انجام این نوع فعالیتهای ضدامریکایی است. مناطق جنگی ذاتا درگیر خشونت و هرج و مرج هستند و این باعث میشود که روسها راحتتر سربازان امریکایی را بدون اینکه خودشان وارد عمل شوند، به قتل برسانند. چنین عملیاتی بهعنوان نوعی ابزار برای تلافی دخالت امریکاییها در اوکراین نیز عمل میکند، زیرا ایالات متحده تسلیحات کشنده را برای اوکراینیها به منظور مبارزه علیه اشغالگران روسی فراهم کرده است.
این همچنین نوعی انتقامگیری نمادین از ایالات متحده به خاطر تصمیم واشنگتن به تسلیح شبهنظامیان افغان در جنگ علیه شوروی در دهه 1980 نیز است. طبق گزارشها برخی از اعضای واحد 29155 گ.آر.یو جانبازان جنگ شوروی در افغانستان هستند و کشتهشدن امریکاییها را بهعنوان انتقامی میبینند که «دیر آمده، اما درست.»
«بارنت روبین»، پژوهشگر علوم سیاسی در «دانشگاه نیویورک» که درباره افغانستان مطالعه میکند، میگوید: «برای برخی امریکاییها [دخالت در جنگ افغانستان علیه شوروی در دهه 1980] انتقام [از خالت روسیه در] جنگ ویتنام بود. هر چه بکاری همان را درو خواهی کرد.»
به طور خلاصه باید گفت که این برنامه روسیه صرفا ادامه کارزار هک و دستبرد به انتخابات 2016 امریکا نیست. این برنامه بازتابدهنده رویکرد روسیه در زمان پوتین است که در آن سیاست خارجی روسیه به پروژهای برای دستیابی به چشمانداز خاصی از عظمت ملی روسیه بدل شده است؛ به ابزاری برای گرفتن انتقام تحقیرهای تاریخی و بازگرداندن کرملین به جایگاه برحقش بهعنوان یکی از ابرقدرتهای جهان.
رییسجمهور چه چیزی را میدانست و چه وقت باخبر شد؟
اگر ماجرای جایزه روسیه به طالبان برای کشتن امریکاییها کاملا حقیقت داشته باشد ــ که هنوز مطمئن نیستیم ــ پس مسأله این است که روسیه تروریستها را برای کشتن امریکاییها استخدام کرده. این جاسوسی معمولی یا حتی «جنگ سایبری» نیست. این به معنای واقعی کلمه یک اقدام جنگی از جانب یک قدرت هستهای است.
در این صورت، این ماجرا چیزی است که آدم انتظار دارد رییسجمهور ایالات متحده در مورد آن نگران یا دستکم از آن باخبر باشد.
انتظار عمومی این است که رییسجمهور در جریان ارزیابیهای اطلاعاتی قرار داشته باشد. اگر جامعه اطلاعاتی شواهد مؤثقی درباره چیزی دارند که از نظر سیاسی و استراتژیک خطرناک است، رییسجمهور باید از آن آگاه باشد تا بتواند در مورد چگونگی واکنش احتمالی به آن فکر کند. از رییسجمهور انتظار میرود که تلاش کند بداند که چقدر احتمال دارد این طرح حقیقت داشته باشد؛ انتظار میرود که او مثلا درباره منابع جستجو کند و از جامعه اطلاعاتی بپرسد که چقدر باید چنین طرحهایی را جدی بگیرد.
اما ترمپ ادعا میکند که او هرگز در جریان این اطلاعات قرار نداشته است، زیرا به گفتهی خودش مقامات دولت وی این اطلاعات را «معتبر نیافتهاند و به همین دلیل آن را به من یا به معاون رییسجمهوری [مایک پنس] گزارش ندادهاند.»
«کیلی مکاننی»، دبیر مطبوعاتی و سخنگوی کاخ سفید روز دوشنبه گفت که به ترمپ در این باره گزارش داده نشده بود زیرا سازمانهای اطلاعاتی درباره صحت ادعاهای مورد نظر «توافق» نداشتند. مکاننی گفت که چنین مسائل، «تا زمانی که تصدیق نشود روی میز رییسجمهور قرار نمیگیرد.»
اما نیازی نیست که همهی سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده در مورد یک مسأله اطلاعاتی توافق نظر کامل داشته باشند تا آن مسأله به میز رییسجمهور برسد. امکان دارد که همهی سازمانها شواهد اساسی (مانند نوارهای بازجویی و سوابق مالی) را مشاهده نکرده باشند و قادر به داوری مستقل نباشند. ولی بازهم با توجه به گزارشدهی امریکا درباره این اطلاعات به انگلیس، متوجه میشویم که این اطلاعات به اندازه کافی معتبر بوده است که از همان ابتدا به میز رییسجمهور برسد.
«میکه اویانگ»، معاون اندیشکده «راه سوم» در امور امنیت ملی میگوید: «این یکی از آن موارد جدی است و به نظر به اندازه کافی معتبر میرسد که کاخ سفید در جریان آن باشد. این از آن مسائلی است که آدم میخواهد ته و توی آن را در آورد.» «جان راتکلیف»، رییس اطلاعات ملی امریکا و مقام اطلاعاتی ارشد دولت ترمپ، روز شنبه در بیانیهای اظهار داشت که وی «تأیید کرده که نه رییس و نه معاون رییسجمهور هرگز در جریان اطلاعاتی که توسط نیویورک تایمز در گزارش دیروزش ادعا شده، قرار نداشتند.»
«جینا هاسپل»، رییس سازمان سیا در پاسخ به این سوال که آیا این اطلاعات به رییسجمهور داده شده بود یا خیر، اظهارات مبهمتری داشت و روز دوشنبه در بیانیهای گفت: «هنگام تهیه گزارشهای اطلاعاتی، گزارشهای تاکتیکی اولیه اغلب به جمعآوری داده بیشتر و اعتبارسنجی اضافی احتیاج دارد.»
اما گزارشهای آسوشیتدپرس و نیویورک تایمز نشان میدهد که ترمپ نه یک بار بلکه چندین بار از مارچ 2019 به اینسو، در جریان این اطلاعات قرار گرفته است.
به گزارش آسوشیتدپرس «مقامات ارشد کاخ سفید از اوایل سال 2019 از این اطلاعات محرمانه که نشان میدهد روسیه مخفیانه به طالبان برای کشتن امریکاییها انعام میداده، آگاه بودند. به گفته مقامات گزارشِ این ارزیابی استخباراتی دستکم یکبار در گزارش کتبی محرمانه روزانه به رییسجمهور ترمپ داده شده است. جان بولتون، مشاور امنیت ملی وقت نیز به همکاران خود گفته که وی در مورد این ارزیابی اطلاعاتی در ماه مارچ 2019 به ترمپ اطلاع داده بوده است.»
با اینکه در گزارش آسوشیتدپرس آمده است که «مقامات میگویند این ارزیابیهای اطلاعاتی را در سال 2019 خیلی مهم نمیدانستند» اما همین مقامات همچنین گفتهاند که گفتوگو درباره «ارزیابی محرمانه از برنامه انعامدهی روسیه یگانه هدف جلسه [دو نفری ترمپ و بولتون] بوده است.» علاوه براین، آنها گفتهاند که «رابرت اوبرایان»، مشاور امنیت ملی فعلی ترمپ، نیز شخصا با رییسجمهور درباره این اطلاعات صحبت کرده است (اوبرایان این را انکار میکند.)
همچنین دو مقام اطلاعاتی امریکا به طور جداگانه به نیویورک تایمز گفتهاند که این ارزیابی در ماه فبروری 2020 در گزارش کتبی محرمانه روزانه به رییسجمهور، گنجانده شده بود. یکی از این مقامات میگوید که این گزارش دقیقا در 27 فبروری به رییسجمهور داده شده بود.
بنابراین چند سناریو در اینجا امکان پذیر است، هرچند برخی محتملتر از دیگران به نظر میرسند:
سناریوی اول: ترمپ هرگز گزارشی درباره این اطلاعات دریافت نکرده است و همهی این مقاماتی که با رسانهها صحبت کردهاند و گفتهاند ترمپ اطلاع داشته، دروغ میگویند.
سناریوی دوم: ترمپ چندین بار در جریان قرار گرفته اما توجه نکرده و فکر کرده این اطلاعات مهم یا به اندازه کافی مؤثق نیستند، یا به رغم بارها گزارشدهی مقاماتش، این مسأله را فراموش کرده.
سناریوی سوم: ترمپ در جریان این مسأله قرار داشته و اکنون دارد دروغ میگوید.
از این سه سناریو هرکدام که واقعیت داشته باشد، نشاندهنده رویکرد شکسته دولت ترمپ نسبت به سیاست خارجی ایالات متحده است.
توضیح دولت ترمپ هرچه باشد، این ماجرا یک رسوایی تمام و کمال است. بیایید مروری بر هر سه سناریو داشته باشیم.
الف) ترمپ هرگز گزارشی درباره این اطلاعات دریافت نکرده است و همهی این مقاماتی که با رسانهها صحبت کردهاند و گفتهاند ترمپ اطلاع داشته، دروغ میگویند.
باورکردن این خیلی دشوار است.
اول به این دلیل که گزارش نیویورک تایمز در این باره شدیدا و تقریبا به طرز شگفتآوری مفصل و مشخص است. در این گزارش به صورت واضح آمده است که جزئیات سوابق مالی طرح روسیه و معامله مسکو با طالبان، در گزارش کتبی محرمانه روزانه به رییسجمهور در اواخر ماه فبروری گنجانده شده بود.
نکتهی قابل توجه دیگر این که گزارشگران نیویورک تایمز تاریخ (27 فبروری 2020) این گزارشدهی را که از طریق آن ترمپ گزارش کتبی محرمانه روزانه خود را همراه با اطلاعاتی درباره طرح روسیه دریافت کرده، ذکر کردهاند. اگر این مسأله دروغ بوده باشد، اثبات آن برای کاخ سفید مثل آب خوردن است. اگر آن گزارش حاوی اطلاعات درباره طرح روسیه نبوده، دولت ترمپ میتواند به سادگی جزئیات گزارش کتبی محرمانه روز 27 فبروری را فاش و نیویورک تایمز را شرمسار کند. اما اگر این مسأله واقعیت داشته باشد و کدام مقام اطلاعاتی تاریخ مشخص این گزارشدهی را به تایمز داده باشد و تاریخ همانی باشد که خبرنگاران در گزارش خود ذکر کردهاند، پس احتمالا تایمز کاملا مطمئن بوده است که اطلاعات در آن گزارش گنجانده شده و در دسترس ترمپ قرار گرفته بوده.
اما اگر کاخ سفید دارد حقیقت را میگوید، بازهم این ماجرا نتیجه عالی برای دولت ترمپ نخواهد داشت. اگر اظهارات کاخ سفید واقعیت داشته باشد، نشاندهنده این است که جامعه اطلاعاتی و امنیت ملی ایالات متحده به ترمپ در خصوص مسائل اینچنینی مرتبط به روسیه اعتماد ندارند و اطلاعات از این دست را با وی شریک نمیکنند؛ و با توجه به رویکرد رییسجمهور در خصوص رسیدگی به این موضوع از زمان علنیشدن ماجرا، جامعه اطلاعاتی حق دارند که بترسند و رییسجمهور را در جریان چنین اطلاعاتی قرار ندهند.
ب) ترمپ چندین بار در جریان قرار گرفته اما توجه نکرده و فکر کرده این اطلاعات مهم یا به اندازه کافی مؤثق نیستند، یا به رغم بارها گزارشدهی مقاماتش، این مسأله را فراموش کرده.
شاید باور این سخت باشد که بگوییم رییسجمهور ایالات متحده ممکن است فراموش کرده باشد که به او درباره نقشه روسیه برای کشتن سربازان امریکایی خبر دادهاند، اما در مورد ترمپ، چنین اتفاقی خیلی بعید نیست.
ترمپ در جریان همهگیری ویروس کرونا مکررا جامعه اطلاعاتی را مقصر دانسته و گفت که به وی از ابتدا درباره خطر این ویروس هشدار ندادهاند. با اینحال همان زمان نیویورک تایمز گزارش داد که جامعه اطلاعاتی به او خبر و هشدار داده بودند اما او از بس به آموختن بیعلاقه است و گوشش به اطلاعات جدید بدهکار نیست، نمیتوان آنچه را به وی مربوط میشود، به او قبولاند.
ما درباره این عادت ترمپ در هر گزارشی که توسط مقامات عالی رتبه (پیشین) دولت ترمپ درباره کاخ سفید بیرون داده شده است، شنیدهایم، از حکایات «آتش و خشم» از «مایکل وولف» گرفته تا ماجراهای «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» از جان بولتون. در این دو کتاب آمده است که رییسجمهور مطالعه نمیکند و به نظر میرسد اهمیتی به یادگیری درباره امور کشوری که رهبری میکند، نمیدهد. همین بی علاقگی به دانش و سیاست میتواند توضیح دهد که چرا وی هیچ کاری در واکنش به آنچه که مطمئنا یک توطئه روسی برای کشتن سربازان امریکایی به نظر میرسد، انجام نداده است.
ج) ترمپ در جریان این مسأله قرار داشته و اکنون دارد دروغ میگوید.
اینکه رییسجمهور و کارمندانش همیشه دروغ میگویند چیزی است که همهی ما پذیرفتهایم.
اما در این مورد به خصوص، دروغگویی خطرناک است. رییسجمهور با رهبر قدرتمند روسیه رابطهی گرمِ عجیبی دارد، تا جایی که به نظر میرسد او رفتارهای تهدیدآمیز عینی روسیه را خیلی جدی نمیگیرد.
اگر ترمپ دارد دروغ میگوید، پس ماجرا واقعا نگرانکننده است. «برت مکگورک»، فرستاده ویژه ایالات متحده برای مبارزه با داعش که کارمند اوباما بود و در دولت ترمپ نیز خدمت میکرد، میگوید که ترمپ بارها فرصت این را داشت که این موضوع را مستقیما با پوتین مطرح کند. اما او نه تنها این کار را نکرد بلکه در واقع تلاش کرد چهره بین المللی روسیه را در این دوره ترمیم کند.
پس به طور خلاصه، این صرفا یکی دیگر از دروغهای معمول ترمپ نیست. این یک دروغ بد و خطرناک است؛ دروغی که با آن ترمپ در صدد پنهانکردن تصمیم خود بوده است؛ تصمیمی که به معنای واقعی کلمه به پوتین اجازه میدهد با دست باز قتل و امریکاییکُشی راه بیاندازد.
برای روسیه، بهتر از این نمیشود
اوضاع بدتر از هر زمانی است و دولت ترمپ به رویکرد همیشگی خود متوسل شده است: دروغ بگوید و تقصیر را گردن دیگران بیاندازد. ترمپ شامگاه یکشنبه در توییتی حدس زد که نیویورک تایمز از صفر تا صد این داستان را از خود درآورده است تا به او ضربه بزند.
جالبتر اینکه رویکرد رسمی روسیه نسبت به این رسوایی نیز دقیقا کپی ترمپ است. شما توییت ترمپ را با توییت روز شنبه سفارت روسیه در واشنگتن، مقایسه کنید.
پولیاکوا میگوید: «اینکه میبینم کرملین و کاخ سفید در روایتِ پیرامون این مسأله همسو هستند، برای من تکاندهنده است. این نوع عملیاتها عمدا طوری طراحی میشوند که وقتی کرملین آنرا انکار کرد، قابل قبول باشد… آنها [روس ها] در هرج و مرج و ابهام ترقی میکنند.»
مشکل اساسی اینجاست که رییسجمهور به میکانیک واقعی سیاست (داخلی و خارجی) ایالات متحده هم بیعلاقه است و هم غیرقابل اعتماد. در نظام امریکایی رییسجمهور نقش اصلی را در تصمیمگیریهای مرتبط به سیاست خارجی ایفا میکند. فقط رییسجمهور میتواند در مورد منافع بروکراتیک مختلف تصمیم بگیرد و یک سیاست کلی را تنظیم کند.
وقتی شما با رهبری سروکار داشته باشید که نخواهد و شاید نتواند این نقش را ایفا کند، کل کشتی دولت امریکا سردرگم و بی سکان، و سیاست خارجی ایالات متحده نامتمرکز و پر هرج و مرج میشود.
و این دقیقا همان چیزی است که روس ها میخواهند.
روزنامه اطلاعات روز