صلح یا آتشبس ـ درهمتندیگی مفاهیم راهبُردی روی میز مذاکرات
۳۰ سنبله ۱۳۹۹
طرح وطنی به سوی اوربند
گرفته شده از برگهی فیسبوکی رضا مِهسا
اصولن؛ ما افاغنهجماعت با الفبایِ صلح بیگانهایم و سوادِ صلحرا نداریم! برای رسیدن به صلح “کانتی” و قطع جنگ، بایستی پروسهی آموزشِ صلح، برای یک دهه در کلِ افغانستان راهاندازی شود.
آنچه فعلن دولت، مخالفین و مردم در دوحه باچراغ دنبال آن میگردند یافت مینشود همه گشته اند.
گمشدهی صلحطلبانِ افغانی، “آتشبس” یا همان “اوربند” وطنکیِ خودماست، صلح نیست.
مفاهیم استاندارد صلح وسیعتر از ختمِ جنگ و پایانِ خشونت در یک جامعه است. برای رسیدن به صلح پایدار، بایستی ما از دولتِ جنگ که خود فاکتورِ اصلیِ تداوم نبرد در کشور است به دولتِ صلح پُل بزنیم و بعد روی میکانیزم آمدنِ “صلح پایدار” کار کنیم.
تاریخ دولتداری، در افغانستان، تجربهی دولتهایِ جنگ است نه دولتهای صلح. دولتهای که روبنا و زیربنایِ آن جنگافروزی و جنگطلبی است.
“جمهوریت” و “دموکراسیِ” اسلامی بهعنوانِ زیربنای دولتداری آتشِ جنگرا شعلهورتر میسازد و “عدالت اجتماعی”، “حکومتداریِ خوب” و “توسعهی متوازن” به مثابهی روبنای حکومتداری اتومات آتشبیار معرکه میگردند.
به نمایندگانِ طالب و دولت در دوحه توصیه میکنم ! جایِ سلفیگرفتن، “طرح فلسفی بهسویِ صلح ابدیِ” کانت را تورق کنند و به کالبدشکافی “چرا انسانها شورش میکنند؟” از تدرابرتگر بپردازند و شبانه “صلحِ پایدار” از کانیپک را در بسترهای پُر از پرِ قویِ دوحه مطالعه کنند.