
فردای صلح، امارت یا جمهوریت ؟
۰۷ جدی ۱۳۹۸
در بدترین حالت، طالبان پس از امضای توافقنامه با واشنگتن یا پس از خروج نظامی سربازان خارجی از افغانستان، اعلام پیروزی میکنند. پس از آن این جنبش میتواند تبلیغات خود را گسترش داده و بر چیدن ثمرهی جهاد تمرکز کند که به معنای توسل به تلاشهای نظامی برای بهدستآوردن قدرت برای احیای امارت اسلامی خواهد بود.
گندهارا (رادیو اروپای آزاد) ـ ابوبکر صدیق
بهنظر میرسد که جنبش طالبان افغانستان در آستانهی توافق با ایالات متحده قرار دارد. این توافق شاهد خروج سربازان غربی از افغانستان در بدل ضمانت طالبان مبنی بر جلوگیری از لانهکردن تروریسم در افغانستان و احتمالا آغاز مذاکرات بینالافغانی صلح در جریان آتشبس یا نوع دیگری از کاهش خشونت، خواهد بود.
چشمانداز چنین توافقی این جنبش ۲۵ ساله را در دوراهی قرار میدهد. طالبان اکنون فرصت این را دارند تا به یک حزب سیاسی اسلامی متمرکز بر پیروزی یا تشریک قدرت در یک نظام سیاسی کثرتگرا، تبدیل شوند. در عمل این به معنای تبدیلشدن طالبان افغانستان به نسخهی کپی حزب سیاسی «جمعیت علمای اسلام پاکستان» است. جمعیت علمای اسلم توسط روحانیانی رهبری میشود که مکتب محافظهکار دیوبندی را در چارچوب اسلامِ سنی تمرین و تبلیغ میکنند. حزب جمعیت علمای اسلام همزمان که برای یک نظام سیاسی اسلامی تلاش میکند، یک حزب سیاسی پارلمانی جریان اصلی است که اعضای آن حتا وقتی شورشیان طالبان بخشهای بزرگی از خاک این کشور را تحت کنترل داشتند، از جهاد علیه دولت پاکستان سر باز زدند. اگر نه همه، بسیاری از رهبران طالبان در مدارس دیوبندی در پاکستان آموزش دیدهاند و راهنمای بسیاری از آنها رهبران ارشد جمعیت علمای اسلام بودهاند.
با اینحال سابقهی طالبان بهعنوان یک جنبش شبهنظامی اسلامگرا در قرن بیستویکم، میتواند این گروه را به سمت افراطگرایی اسلامی از جنس القاعده سوق دهد. طالبان در سال ۲۰۰۱ به دلیل پناهدادن به رهبران القاعده که با رهبر و بنیانگذار طالبان، ملا محمد عمر، بیعت کرده بودند، قدرت را از دست دادند. طالبان پس از بازخیزش در سال ۲۰۱۳ بهعنوان یک گروه شورشی، بسیاری از تاکتیکهای القاعده را به کار بستند و رهبران القاعده را در لانههای امن خود در داخل پاکستان پناه دادند و حتا زمینهی بازگشت جنگجویان این گروه را به میدان نبرد افغانستان فراهم کردند که نمونهی آن کشتهشدن «عاصم عمر»، رهبر «القاعده در شبهقارهی هند» در ماه سپتامبر در خاک افغانستان بود.
در بهترین حالت، اعضای طالبان براساس توافقنامه تقسیم قدرت با سایر افغانها یکجا میشوند و این گروه از یک گروه شبهنظامی خشن به یک گروه یا خیریهی سیاسی ملایم و متمرکز بر فعالیتهای غیرخشونتآمیز و رفاه اجتماعی تبدیل میشود. در بدترین حالت، طالبان پس از امضای توافقنامه با واشنگتن یا پس از خروج نظامی سربازان خارجی از افغانستان، اعلام پیروزی میکنند. پس از آن این جنبش میتواند تبلیغات خود را گسترش داده و بر چیدن ثمرهی جهاد تمرکز کند که به معنای توسل به تلاشهای نظامی برای بهدستآوردن قدرت برای احیای امارت اسلامی خواهد بود.
با اینحال، آنچه که بهنظر میرسد در افغانستان دارد اتفاق میافتد، ترکیبی از هر دو حالت فوق است. تلاشهایی از جانب طالبان برای تحقق سناریوی اول در کوتاهمدت صورت خواهد گرفت. پس از عقبنشینی رییسجمهور دونالد ترمپ در ماه سپتامبر از توافق قریبالوقوع با طالبان، با نگاهی به اظهارات این گروه میتوان بهوضوح دید که طالبان برای اطمینان از خروج از سربازان امریکایی از افغانستان مشتاق توافق با واشنگتن هستند.
با اینحال عواملی وجود دارد که احتمالا آیندهی جنجالیتری را برای طالبان و افغانستان رقم خواهد زد. آیندهی طالبان که از قبل تحتالشعاع تمرکز بر خشونت قرار گرفته، به احتمال زیاد با ایدیولوژی، منافع، ترکیب و توانایی رهبری فعلی این گروه، خرد سیاسی، جئوپلیتیک و شکستهای آنها شکل خواهد گرفت. نگاهی دقیقتر به اقدامات و اظهارات طالبان به وضوح نشان میدهد که این گروه برای فعلا بر جهاد متمرکز است. بیشتر اعلامیههای این گروه که در وبسایت «صدای جهاد» منتشر میشود، پیروزیها و دستآوردهای این گروه در میدان نبرد را برجسته میکند. درست است که طالبان در مورد تقسیم قدرت، رعایت حقوق مردم در چارچوب اسلامی و فضیلتهای صلح اظهارات خوشبینانه داشتهاند و از خود در زمینه روابط عمومی و کمپینهای اطلاعاتی تبحر نشان دادهاند، اما نشانهای وجود ندارد که بگوید این گروه در نقش حامیان صلح، جنگجویی و شورشگری خود را کنار گذاشته باشند.
در ۱۱ دسامبر درحالیکه مذاکرهکنندگان طالبان با خلیلزاد در «دوحه» پایتخت قطر در مورد صلح مذاکره میکردند، طالبان حملهی بیباکانهای را بر یک مرکز صحی در نزدیکی بگرام انجام دادند. بگرام پایگاه اصلی ارتش ایالات متحده در افغانستان است. خلیلزاد در ۱۲ دسامبر در تویتی نوشت: «امروز در ملاقاتم با طالبها از حملهی دیروز بگرام که باعث کشتهشدن دو نفر و زخمیشدن دهها غیرنظامی شد، ابراز ناراحتی کردم. طالبان باید نشان دهند که مایل هستند و میتوانند به خواست افغانها برای صلح پاسخ دهند.»
خلیلزاد گفت که دو طرف مکث کوتاهی میکنند تا طالبان با رهبران خود در مورد این موضوع مشورت کنند. در ماه سپتامبر، رییسجمهور ترمپ مذاکرات صلح را پس از حملهی طالبان به منطقهی دیپلماتنشین کابل متوقف کرد. این حمله جان ۱ سرباز امریکایی و ۱۲ غیرنظامی را گرفت. ترمپ دو روز بعد در توییتی نوشت: «گر آنها حاضر به آتشبس در جریان این گفتوگوهای بسیار مهم صلح نشدند و حتا خواستند دوازده فرد بیگناه را بکشند، پس احتمالا توانایی مذاکره برای یک توافق معنادار را هم ندارند.»
این واقعیت که جنبش طالبان هنوز به فکر احیای امارت اسلامی از طریق جنگ است، وابستگی طالبان به خشونت را بهوضوح نشان میدهد. از نظر طالبان، امارت اسلامی میتواند ضامن تطبیق شریعت اسلامی باشد. از نظر طالبان، دولت ایدهآل آنها باید با اجرای «حدود» یا مجازاتهایی مانند سنگسار برای زنا و قطع عضو برای سرقت و در عینحال اجرای قوانین سختگیرانه اخلاقی برای بازداشتن مردم از گناه، از سایر دولتها متمایز باشد. اما آشتیدادن چنین دیدگاههای سفت و سخت در مورد حکومتداری و اجرای قوانین شریعت، با دولت مدرن دشوار است. از اینرو این پرسش که آیا طالبان با تشریک قدرت در یک نظام کثرتگرا موافق هستند یا خیر، هنوز بیپاسخ مانده است. همچنین این پرسش که آیا دیدگاه طالبان در مورد همهشمولبودن دولت محدود به داشتن رژیمی است که اعضای آن شامل همهی اقشار جامعه متنوع افغانستان باشد یا غیر از این، نیز تا کنون پاسخی نیافته است. این مسأله زمانی مشکلسازتر میشود که به گذشتهی طالبان ببینیم. طالبان نشان دادهاند که در پی نابودی نهادهای کلیدی دولت فعلی افغانستان و از میانبرداشتن قوانین و قانون اساسی فعلی این کشورند.
تمرکز طالبان بر جنگ و خشونت نیز به این معناست که این گروه فاقد یک استراتژی سیاسی عملی و فراگیر برای جلب توجه و حمایت افغانها است درحالیکه ادعا میکنند برای افغانها میجنگند. در اغلب موارد دیده شده است که طالبان نگرانی چندانی برای رفاه و بهزیستی مردم عادی افغانستان ندارند و حتا بهنظر میرسند که آمادهی مواجهه با تحولات و تغییرات عظیمی که جامعه افغانستان پس از ۲۰۰۱ با ظهور طبقهی متوسط و تحصیلکرده شاهد آن بوده، نیستند. همچنین به نظر نمیرسد که طالبان آمادهی مواجهه با جمعیتی باشند که عمدتا متصل به جهان بیرون و مخالف با ایدیولوژی طالبان هستند و هنوز این گروه را بهعنوان عناصر نیابتی پاکستان میبینند.
ناسازگاری دیرینهی طالبان با مظاهر ناسیونالیسم مدرن افغانستان که سکولار است و از ظاهر فراگیر و همهشمول و همچنین محبوبیت برخوردار است، این عدم آمادگی سیاسی را بیشتر از پیش تقویت میکند. طالبان با شرکت در مذاکرات و دیپلماسی سطح بالا با ایالات متحده، غرب و کشورهای همسایه، به مشروعیت بینالمللی دست یافتهاند. با اینحال این گروه مشروعیتی را که بدان دست یافته است، با پرهیز یا کاهش خشونت جبران نکرده است. نبود یک رهبر کاریزماتیک در راس طالبان به این معناست که این گروه مسیر پرچالشی را برای تغییر در پیش رو دارد. تحول و تغییر طالبان ضرورت اساسی برای داشتن یک روند صلح موفق با تمرکز بر آشتی بینالافغانی است.
و در آخر اینکه روابط طالبان با پاکستان، حامی اصلی و دیرینهی این گروه، و اتحاد تاکتیکی اخیر این گروه با ایران، همچنان مایهی نگرانی افغانها است. افغانها فکر میکنند که روابط اینچنینی طالبان با کشورهای همسایه، در نهایت در خدمت منافع این کشورها در افغانستان قرار میگیرد.
اطلاعات روز