روشنفکران و نظامیان
۰۲ دلو ۱۳۹۹
روشنفکران و نظامیان
میانِ روشنفکرانِمان جنگِ «واژهها» جریان دارد و میانِ نظامیانِمان جنگِ «سلاحها». خنداور است، اگر درو از همۀ این بگر و نگیر، جاهطلبی و بیجا تپیدگی در گوشۀ خلوت بنشینی؛ هر آیینه بدونِ از من و از او به همۀ طرف بیبنی، جز درگیری چیزی نبینی. درگیریِ گردآوری مال، شهرت، ثروت و … هر کدام جز برای انباکردن، چیزی نیست.
نویسنده: پورپامی ابدی
هیچ چیزی در جهان پایدار نیست، جز اول و آخر! این جنگها، هیچ نمیارزد؛ نه تو مانی نه او. چه فرق است، میان بد و خوب؟ ها! غور کن! به دقت بخوان. هیچ فرقِ ندارد؛ هر دو واژه اند. یکی دو نویسه و دیگری سه نویسه، آری فرق در تعدادِ نویسههاست. چه میشود، اگر تو به کشوری دیگری بروی و او به کشوری تو بیایدی؟ آری، شاید بگویی که زبانِ ما یکی نیست؛ اما اگر باز هم به دقت بیبنی، همین مرزها سببِ دوگانگیِ زبان – یکی از تو و دیگری از او – شده است. چه میشود؟ اگر پیشانی دیگری را به جای زدن با تفنگ، با لبهای خویش بزنیم. در هر دو صورت، ما شکارِ خود را کردیم؛ در هر دو مورد، ما یکی را کشتیم؛ اما در نخست، ما نَفَسش را گرفتیم و شکارِ «تن» کردیم و در دوم، ما دلش را گرفتیم و شکارِ «جان» کردیم. واژهها، بیجان و تن اند. این ما هستیم که به واژهها معنا و روح میدهیم؛ یعنی ما خدای واژههاستیم.
واژهها، ما را در دام میاندازد، ما را رو به روی هم میکشاند؛ نه برای «عشق»، برای «عشقه»! سلاح هم آفرینشِ ماست. ما به سلاح نیرو میدهیم. میپرسند، خدا چیست؟ کیست؟ به تو چه خدا کیست و چیست! خدا، عشق است؛ خدا، زیبایی، رنگارنگیست؛ خدا، دهنده و گیرندۀ جان و تن است؛ خدا، عذاب و عقاب دهنده است؛ به تو چه؟ خدا چیست! خدا، باران است و خدا، خداست؛ فقط خداست! عاشقان در گیر و دارِ واژهها گیر نکند. این اندیشگران اند که دنبالِ واژهها میگردند تا خود را ثابت کند. برای چه؟ برای اینکه خود را نشان دهد که کارهایست. آن دم، پذیرفت که کارهای هست، مغرور شود؛ آخر چه به او رسید؟ غرور؟ یا چند چیزی فانی؟ اگر همۀ اینها خواهد خداگونه باشد، بایست «نیلوفر»، «باران» و «یگانه» باشد.