پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

اشراف اقتصاد مدرن

جوانان‌، فقر و‌ اقتصادِ مدرن

۰۱ قوس ۱۳۹۹

 در کنار مسائل کلان جامعه – مانند عدم امنیت – که نسل امروز را سردرگم کرده است، چالش اقتصادی و نبود کار، یکی از مشکلات دیگر است که جوانان با آن دست و پنجه نرم میکنند. پیامدهای مشکل اقتصادی فراوان است که این نوشته ظرفیت پرداختن به آن را ندارد و نیز؛ علل ضعف اقتصادی نیاز به کار بزرگی است. 

 برگرفته‌شده از کتاب «دو معبود» ؛ اثر : محمدعارف «محب»  تاجر خوش‌نام کشور و رئیس عمومی اجماع تعامل ملی افغانستان

این نوشته صرفا یکی از علل ضعف اقتصادی جوانان کشور یعنی نوع «فهم جوانان از اقتصاد» را مورد نقد قرار داده و چاره برون رفت از آن را تغییرنگرش نسبت به اقتصاد میداند. غالب مردم ما مطابق «عادت» نگاه سنتی و شبه سنتی به اقتصاد دارند. به عبارت دیگر، ذهن شان چسپیده به اقتصاد متکی به بازو و عرق جبین است؛ اقتصادی که تکه زمین ارثی تأمینکننده آن است و انسان صرفا دانه را میکارد و درو میکند و نیاز به فکر کردن جدید ندارد.

مسأله دیگر، بحث عدالت اقتصادی است و تصور بسیاری از جوانان، وجود ظلم و بی عدالتی در سهمدهی همگان در مشارکت اقتصادی است. من بی عدالتی را رد نمیکنم. چنانکه باور داریم که عدالت به معنی واقعی در هیچ جای دنیا وجود نداشته و نخواهد داشت. ازاینرو، راه‌حل را در سهمگیری و فعال بودن میدانم و نقطه آغاز سهمگیری، فهم تازه از اقتصاد است. «اقتصاد مدرن» بعنوان یک سوال جدی باید برای جوانان مطرح باشد تا راه تازه بیابند.

البته اقتصاد مدرن ممکن است تعاریف مختلفی داشته باشند اما من با نگاه عملیاتی، دراین نوشته، تعریف خودم راخواهم داشت و عجالتا باید گفت؛ اقتصاد مدرن، پول نیست بلکه مجموعهای از تواناییهای انسانی است که در ذیل شرح خواهم داد: الف) آگاهی آگاهی، اقتصاد است؛ منظور از آگاهی، تحصیل و درکی است که منجر به نتیجه شود. ازاینرو، تحصیلات یا آگاهی که منجر به ساختن اقتصاد نشود، ناکامی است و تحصیلات بدون نتیجه، صرفا نوعی انبارکردن اطلاعات است نه آگاهی. نمونه موفق، «زاکربرگ» است که یک جوانک‌ محصل بود و  اکنون مالک فیسبوک است. او از راه درس و تحصیل و اجرایی کردن آن، به ثروت رسید. صدها  مثال دیگر در این زمینه میتوان زد. ازاینرو، جوان امروزی نباید تحصیلات را صرفا برای آموختن فرا بگیرد، فراگیری مسیر است و ابزار رسیدن است و مسیر، نباید هدف قرار بگیرد.

چند اشتباه که متأسفانه عمومی است، زندگی اکثر جوانان را دچار مشکل کرده است، اول اینکه در ایام درس، فقط درس میخوانند و از کار و تلاش اقتصادی دست میکشند به بهانه اینکه من درس میخوانم اما این فقط وقتکشی و اصل قرار گرفتن وسیله است ازاینرو حتما در کنار درس، کار و بازار را نیز تجربه کرد و آزمود. اشتباه دوم، درس خواندن برای درس دادن است. البته این نکته نیز از ذهن سنتی و ایستا ناشی میشود. چرا که در سنت و سیره زندگی مردم ما، درس خواندن برای درس دادن بوده است. باید دانست، آموختن صرفا برای معلم بودن، روش قدیمی است که برای تحصیل کنندگان دینی اجرا شده است و متأسفانه نتایج ثابت و کمثمر هم داشته است.

در نتیجه، منظورم از آگاهی، غلطیدن جوانان در بازار کار است که همراه با تحصیلات آکادمیک، بصورت عملی نیز پیچ وخم بازار کار و درامد را بدانند و این، بدون حضور در بازار کار مخصوصا در سنین نوجوانی و جوانی و ایام تحصیل، میسر نیست.در کشور ما متاسفانه صرفا تحصیل جایگاه انچنانی ندارد بدین لحاظ صرفن با پال تحصیل پرواز نمی‌شود با دو بال باید پرواز کرد، تحصیل و در کنارش کار عملی. ب) شهرت شهرت هم به سهم خودش میتواند در زندگی هر انسان، تأمینکننده خوب نیاز اقتصادی باشد؛ خانواده «کارداشیان» سرمایه اولیه شان شهرت بوده است. اینکه آنان از کجا به کجا رسیدند؟ صرف از طریق شهرت است و این، نمونه بارز این ادعاست.

چرا که شهرت، اعتبار خلق میکند و  اعتبار، تجمیع و جذب سرمایه را باعث میشود. در نتیجه، شهرت را از مؤلفه های اقتصاد باید دانست. ج) قدرت و توانایی هر توانایی اقتصاد زا است. از یک ورزشکار قهرمان مثل میسی و رونالدو گرفته تا تا پیکاسوی نقاش ، تا آریانا سعید و ربابه محمدی ثروت اولیه اینها همان توانایی فردی شان است. فرقی نمیکند این توانایی فردی باشد مثل مثالهای که زدیم، یا قدرت یک نهاد یا جامعه خاص مثل آمریکا و چین. ازاینروست که وقتی یک جوان ادعای فقر دارد و از جامعه شکایت دارد، باید پرسید؛ تو چه کاری در این جامعه می توانی؟ توان انجام کدام کار مورد نیاز جامعه را داری تا جامعه ترا از فقر خارج کند؟ ازاینرو، فرد بدون توانایی – ولو هر توانایی باشد – فقیر است و ثروت نخواهد داشت.   د)ارتباطات یا کانکشن انسان بدون ارتباط، در عمل، مرده است.

شوخی هم ندارد. ارتباط در هر سطح برای انسان یک سرمایه است. ارتباط است که خلیل زاد و داکتر اشرف غنی محصلین وقت کشور در بیروت را از هزاران فرد مشابه، متفاوت می کند. ازاینرو، هر جوان اگر درک و تحلیل درست از اوضاع داشته باشد و ارتباطات را بعنوان سرمایه بپذیرد، قطعا کانکشن را مثل یک درخت، می کارد و از جای باریک شروع به انکشاف ارتباطات خود میکند و ارتباطات، نتیجه قطعی دارد نه احتمالی. زیرا ثبات در روابط و داشتن روابط منطقی و برنامه ریزی شده، باعث دستیابی معتبر با مراکز ثروت و قدرت است. این دستیابی، خود سرمایه است نه مقدمه سرمایه.   هـ) پول گرچند همه ما اقتصاد را همان پول میدانیم، حق هم داریم چرا که پول امروزه بجای خدا، خدایی میکند. بقول نوح هراری؛ بشریت امروز به یک دین باور دارند که همانا “پول ” است. این نظر عمومی و از دید جامعه شناسی شاید درست باشد. اما میدانیم که پول، یک ثروت محدود است.

به این معنی که امکان ندارد همه انسانها یکسان به آن دست یابند. ازاینرو، «ثروت مساوی و برابر» برای همه انسانها بی معنی است. اما اینکه پول، کاملا بی ارزش باشد نیز درست نیست. ارزش واقعی پول، رفع نیازها است و برای رفع نیاز، دستیابی به پول بعنوان یک محصول محدود و غیر قابل دستیابی برای همه برای همه ممکن نیست. پس تمام مؤلفه های ثروت را باید در نظر گرفت و باید پذیرفت که ارتباط، آگاهی، شهرت و… همگی دارای اعتبار اقتصادی اند و مانند پول نقش بازی میکنند.

  البته قابل تذکر میدانم که مؤلفه های یاد شده، در عین اینکه هرکدام ارزش ذاتی خود را دارند، از ارتباط متقابل نیز برخوردار اند: گاه، پول باعث شهرت است و گاه، شهرت باعث جذب پول و همینطور مقولات دیگر. در نتیجه،‌ این جوان امروزی است که رفع نیاز زندگی را تنها در پول نبیند و آگاهانه مسیرهای بظاهر متفاوت اما یک مسیر را دنبال کند و برای آن برنامهریزی داشته باشد. چرا که ما انسانها محدودیت داریم؛ برخی، فقط کانکشن قوی دارند. برخی، از شهرت خانوادگی برخوردارند و برخی، آگاهی کافی دارند. پس همه را سرمایه بدانند و از آن بهره گیرند. اینکه همه فقط دنبال پول باشیم، صرفا دویدن یک جماعت بدنبال توپی است که به یک نفر بیشتر نمیرسد.

اما جامع نگریستن، به این معنی است که همه به اقتصاد دسترسی دارند و هرکس به فراخور آنچه دارد، در انکشاف جامعه سهم میگیرد و طبعا جامعه نیز در رشد زندگی او سهم خواهد داشت و راز هوشمندی هستی در همین بوده و از دید من،‌ اقتصاد مدرن همین است. تنها با این نگاه است که عدالت اقتصادی قابل فهم است چرا که همه با آنچه دارند، سهم میگیرند و طبعا به همان اندازه سهم میبرند.