پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

پشتون

خروجی‌های بحران افغانستان ـ نا کجا آبادی به نام قوم پشتون

۰۷ اسد ۱۴۰۰

مکثی بر جهان‌بینی بسته‌ی پشتون‌ها

نویسنده: رضا مِه‌سا تحلیل‌گر امور سیاسی

کارل ریموند پوپر:«شاید من بر خطا باشم و حق با شما باشد، اما اگر تلاش کنیم، ممکن است به حقیقت نزدیک‌تر شویم».

جهان‌بینی پشتون‌ها درعصر پست‌مدرن، هنوز هم بسته است و بر پاشنه‌ی تاریخ بسته می‌چرخد، به این‌معنا که تحولات بزرگی در درون جهان پشتونی اتفاق می‌افتد؛ اما بی سرو صدا دفن می‌شود، جهان پشتون‌‎ها دنیای پرهیاهویی است؛ اما درعین حال چنان راکد و خاموش است که انگار این قوم درعصر ماقبل نوشتار به سر می‌برد.

نگارنده در این کوتاهه‌نوشتار، به دنبال آن است که چرا ذهنیت پشتون‌ها با وصف این‌که داد وستد و کلان جهانی دارند؛ اما هنوز هم این ذهنیت و آن جهان‌بینی متعلق به قرون پیشا نوشتار باقی مانده است.

چیستی و چرایی این‌گونه عقب‌ماندگی ذهنیتی در حوزه‌ی جهان بینی پشتون‌ها زمانی معنی وتفسیر می‌گردد که به چگونگی کارکرد سیاست، فرهنگ و رسانه و اقتصاد در میان پشتون‌ها پرداخت  و از حلاجی این سه مولفه‌ی ترقی و پیشرفت علل عقب ماندگی پشتون‌ها را فهرست کرد و برشمرد.

پشتون‌ها و سیاست بسته

پشتون‌ها در حوزه‌ی سیاست بیشتر با گارد تئوکراسی دینی وارد میدان می‌گردند حتی نخبگان و فرهیختگان سکولار و تنکوکرات پشتون که هنوز از دین و مذهب چیزی نمی‌دانند تسبیح به دست می‌گیرند و اکت و ادای دینی در می آورند؛ چنانچه محمداشرف غنی یکی از دانه‌درشت تکنوکرات و سکولار این قوم چندین گاف بزرگی در حوزه‌ی اکت تئوکراستی به رسانه‌ها داده است.

از جانب دیگر جهان‌بینی دینی و مذهبی در جامعه‌ی پشتون با قرائت‌های قشری‌گری همواره عجین بوده و این خود باعث به وجود آمدن یک چالش بزرگ فرا راه به جریان افتادن جهان‌بینی دینی ـ مذهبی در حوزه‌ی سیاست گردیده است؛ چنانچه امان‌الله خان به این خط میدان را باخت.

خدا زدگی سیاست در جامعه‌ی پشتون اگرچه هژمونی تسلط این قوم را بر قوم‌های دیگر افغانستانی بیمه کرده است و همواره جریان‌های دولت و ضد دولت مبتنی بر تئوکراسی دینی به دست پشتون‌ها بوده؛ ولی ایستایی جهان‌بینی دینی در میان پشتون‌ها به باور نگارنده‌ی این سطور یکی از دلایل عقب‌ماندگی ذهنیت تئوکرات این قوم درحوزه‌ی سیاست محسوب می‌گردد و پشتون‌ها را هنوز هم در یک حالت پیشاسیاسی حفظ کرده است و کناکنش‌های سیاسی را در حد تسویه‌ی حساب قبیله‌های برتر قرار داده است؛ چنانچه بحران سیاسی در افغانستان ریشه درتسویه‌حساب‌های قبیله های ابدالی‌ و غلجایی و سایر خرده قبائل پشتونی دارد.

مادامی‌که نخبگان وفرهیختگان پشتون در نقد تئوکراسی دینی دست به نوشتار به زبان پشتو نگردند فکر کنم وضعیت سیاسی درسطوح کلان (افغانستان) و در سطح کوچک (پشتون‌ها) دچار تحول شگرف و بنیادین نخواهد گردید.

پشتون‌ها و فرهنگ بسته

ادبیات پشتون‌ها بیشتر ادبیات احساسی، اساطیری و توهم‌زا است، شعر پشتونی بیشتر و نثر پشتونی کمتر پر از کاراکترهای خیالی چون ملالی، نیکه‌ها و باباهای است که کمر انگلیس را چند بار خم کرده استولی هرگز به این موضوع نپرداخته است که این کمر خم کردن‌ها به چه اندازه قامت افغانستان را به خاک برابر کرده است غیرت افغانی در میدان و تاریخ چند هزارساله‌ی موهوم در میان نخبگان ادبی پشتون تا سقف صحبت کردن خدا با موسی به زبان پشتو است.

ولی جای نقد رادیکال بر ذهنیت بسته و قبیلوی پشتون در حوزه‌ی نثر و شعر خالی است مادامی‌که آوانگاردان حوزه‌ی ادب پشتون از این موانع عبور نکنند و از کاراکتر ملالی به فیگورهای مطرح روز، گریز نزنند محال است طلسم جهان‌بینی بسته پشتون‌ها شکسته شود.

رسانه‌ها در واقع ملت‌ها را می‌سازند و کار وبار رسانه‌ای در درون پشتون‌ها فاجعه است و هنوزهم  کار رسانه‌ای در میان پشتون‌ها سویه های پررنگی از تئوکراسی دینی در راستای استیلای سیاسی با چاشنی قبیله‌گرایی را دارد.

اگر پشتون‌ها  نوع نگاه شان به تاثیرگزاری رسانه بر احاد قبیله‌های پشتون حول محور سیاست «پته خزانه» با تاکتیک «جعل تاریخ» تغییر نکند فکر کنم که اتم نشکن ذهنیت بسته‌ی پشتونی دچار تجزیه‌ی خوانش‌های نو و سازنده گردد.

پشتون‌ها و اقتصاد بسته

چرخش کلان اقتصادی در جامعه‌ی پشتونی مثل سیاست و فرهنگ هنوز هم بسته و ایستا است؛ اصولن اقتصاد پویا عامل عمده در تحولات کلان سیاسی و فرهنگی در یک جامعه به شمار می‌رود، کار و بار اقتصادی در جهان پشتون‌ها در یک دایره‌ی بسته می‌چرخد و نوع نگاه پیش کسوتان پشتونی به اقتصاد بیشتر مافیایی است و لذاست که جنگ روی به دست داشتن مسیرهای قاچاق و ترافیک مواد مخدر در جهان پشتون‌ها به منازعات کلان قبیلوی دامن زده است و یک نوع برادرکشی نا تمام را در میان قبایل به میان آورده است و این مهم  در سیاست پشتونی و ادبیات و فرهنگ پشتونی سایه افکنده است و جلو پیشرفت و به روز شدن قوم پشتون را گرفته است.

با اشراف به گفته‌های بالا می توان ادعا کرد که نخبگان سیاسی، فرهیختگان فرهنگی و پیش کسوتان اقتصادی پشتون‌ها به نحوی در سطوح کلان ملی جلو عبور افغانستان از بحران را سد کرده اند و در سطوح کوچکتر مسیر باز شدن ذهنیت بسته‌ی قوم خود شان را  با تاکتیک‌های خداسالاری سیاسی ( برادران راضی ـ برادران ناراضی)، بیگانه هراسی داخلی و دشمن تراشی خارجی( دیورند ـ قوم‌های دیگر افغانستانی) و لر و بر سازی( پته خزانه ـ یونیسم و طاقتیسم و مخکشیسم و  . .) به گروگان گرفته است و این کروگان گیری عامل اصلی تداوم بحران در افغانستان و بسته ماندن نوع نگاه پشتون‌ها به سیاست، فرهنگ و اقتصاد به شمار می‌رود.

مادامی‌که زبان پشتو اقدام به بازخوانی قصه‌های نگفته و قلم پشتو به نقد های رادیکال از این سه بنیان مرصوص ضد ترقی و پیشرفت به چرخش نیاید فکر کنم جهان‌بینی پشتونی بسته و دروازه بحران در افغانستان همچنان باز خواهد ماند.