جنگ واژهها؛ چرا «فارسی و دری» دوباره به خط مقدم سیاست کشیده شده اند؟
۲۴ عقرب ۱۴۰۴
جنگ واژهها؛ چرا «فارسی و دری» دوباره به خط مقدم سیاست کشیده شدهاند؟
در روزهایی که افغانستان زیر فشار بحرانهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی نفس میکشد، ناگهان بحثی قدیمی دوباره از دل خاکستر تاریخ بیرون میآید:
«آیا فارسی و دری دو زبان جداگانهاند؟»
در ظاهر، بیبیسی این را یک بحث زبانی و «اکادمیک» معرفی میکند، اما کافیست لایهٔ سطحی را کنار بزنیم تا ببینیم پشت این موج رسانهای سیاست، ژئوپولتیک و مهندسی هویت پنهان است.
این بحث هیچوقت فقط بحث زبان نبوده؛ همیشه بحث «قدرت» بوده است.
۱. چرا اکنون؟ زمانبندی بیدلیل نیست
این موج درست در دورهای بلند شده که:
- طالبان فارسیزدایی رسمی را پیش میبرد،
- هویت جمعی تاجیکها، هزارهها و فارسیزبانها زیر فشار سیاسی است،
- و منطقه درگیر جنگهای «هویتی کمهزینه» است؛ جنگهایی که نیازی به تفنگ ندارند، فقط یک برنامهٔ تلویزیونی میخواهند.
رسانهٔ بزرگ وقتی یک بحث آکادمیک را به «ترند» بدل میکند، هدف فقط روشنسازی نیست؛
بازتعریف میدان بازی است.
۲. دوگانهسازی زبانی: پروژهای آشنا در سیاست منطقهای
ایجاد اختلاف در یک زبان مشترک، استراتژی تازهای نیست.
در بسیاری از کشورها، قدرتها تلاش کردهاند زبان واحد را به «چند هویت جدا» تبدیل کنند، چون:
هویت مشترک = قدرت مشترک
هویت شکسته = جامعهٔ بیپشتوانه و قابل مدیریت
در افغانستان، زبان فارسی نهتنها ابزار ارتباط، بلکه ستونِ تاریخیِ هویت فرهنگی میلیونها انسان است.
اگر این ستون را چندپاره کنند، جامعهٔ فارسیزبان دیگر یک واحد فرهنگی نخواهد بود، بلکه مجموعهای از «زیرفرهنگهای پراکنده» خواهد شد.
این دقیقاً همان چیزی است که بازیگران سیاسی دوست دارند.
۳. آیا بیبیسی خودش توطئه کرده؟
نه، اما…
رسانهها بیشتر از آنکه عامل باشند، بازیگرِ یک بازی بزرگتر میشوند.
وقتی یک موضوع حساس قومی–زبانی را به میان میکشند، حتی اگر نیتشان علمی باشد، نتیجهٔ سیاسی تولید میشود.
و اینجا نکتهٔ کلیدی است:
این بحث اصلاً یک بحث زبانشناسی نیست؛ بازسازی مرزهای هویت است.
۴. چرا این بحث میتواند خطرناک شود؟
زیرا «مرزبندی زبانی» خیلی سریع تبدیل به:
- مرزبندی سیاسی،
- مرزبندی قومی،
- و حتی مرزبندی جغرافیایی
میشود.
افغانستان نمونهاش را دیده:
بحث هویت پشتو–دری در ۹۰ سال گذشته هیچوقت صرفاً زبانشناسی نبود؛
همیشه پشتش قدرت و ساختار حکومت قرار داشت.
۵. اصل موضوع چیست؟
مسأله این نیست که فارسی و دری تفاوتهایی دارند (که دارند، مثل تفاوت لهجههای انگلیسی).
مسأله این است که این تفاوتها چرا اکنون تبدیل به «پرونده سیاسی» میشود؟
پروژهٔ «جدا کردن هویتهای نزدیک» همیشه یک پیام دارد:
از وحدت شما میترسیم.
همانگونه که یک زمان میخواستند بگویند «تاجیک» و «هزاره» و یا «فارسیزبان» دو ملت جدا هستند؛
یا «افغان» و «افغانستانی» دو هویت متفاوت.
اینها هیچوقت بحث علمی نبودند؛
ابزار بودند.
جمعبندی تحلیل
بحث بیبیسی دربارهٔ جدا بودن فارسی و دری:
- در ظاهر یک بحث زبانشناسی است،
- اما در عمل سوخترسانی به یک پروژهٔ قدیمی است:
مرزبندی هویت فارسیزبانها در افغانستان.
هیچ کشوری از بیرون نمیتواند زبان یک ملت را تغییر دهد،
اما رسانهها میتوانند شکها، دودلیها و شکافهایی ایجاد کنند که بعدها زمینۀ پروژههای سیاسی بزرگتر را فراهم کند.
و این همان جایی است که باید هوشیار بود.