جهان پساکرونایی
۰۴ حمل ۱۳۹۹
این طوفان میگذرد، اما انتخابهای اکنون ما میتواند زندهگی ما را برای سالهای آینده تغییر دهد.
نویسنده: یووال نوح هراری
در حال حاضر، بشریت با بحرانی جهانی مواجه است که شاید بزرگترین بحران نسل ما باشد. تصامیمی را که مردم و دولتها در چند هفتهی آتی میگیرند، ممکن است شکلدهندهی جهان در سالهای آینده باشد. این تصامیم نه تنها باعث تغییر در سیستم صحی میشود، بلکه آیندهی اقتصاد، سیاست و فرهنگ را نیز شکل خواهد داد. اقدامات ما باید سریع و سرنوشتساز باشد و ما باید متوجه نتایج درازمدت آن باشیم. در هنگام انتخاب گزینهها، با درنظرداشت اینکه هدف تنها غلبه بر این تهدید در کوتاهمدت نیست، باید از خود بپرسیم که بعد از ختم این طوفان، در چگونه دنیایی میخواهیم زندهگی کنیم. بلی، این طوفان میگذرد، بشر زنده خواهد ماند، بیشترین ما زنده خواهیم بود، اما در دنیای متفاوت زندهگی خواهیم کرد.
بسیاری از اقدامات اضطراری که امروز روی دست گرفته میشود، زود میگذرد، ولی حتماً بخش ضروری زندهگی میشود؛ این طبیعت حالات اضطراری است. تصامیمی که در حالات عادی نیازمند سالها تعمق و ژرفنگری است، در چنین حالات فقط در چند ساعت اتخاذ میشود. حتا تکنولوژیهای خطرناک و هنوز نیازموده به کار گرفته میشود؛ چون خطر آن کمتر از انجام ندادن کاری است. کشورهای زیادی در حال انجام تجربههای بزرگ اجتماعی قرار دارند. چی اتفاق خواهد افتاد اگر هرکس از خانه کار کند و مصافحه و ارتباطات از فاصلهها انجام شود؟ چی اتفاق خواهد افتاد اگر مکاتب و دانشگاهها آنلاین شوند؟ در حالات عادی، دولتها، شرکتهای تجارتی و بوردهای آموزشی هرگز دست به چنین تجربهها نخواهند زد؛ اما اکنون حالت عادی نیست.
در زمان بحران، ما با دو گزینهی مهم مواجه هستیم. گزینهی اول نظارت توتالیتر و یا توانمندسازی شهروندان و گزینهی دوم انزوای ناسیونالیستی و یا همبستهگی جهانی است.
نظارت پنهان
به منظور توقف دادن این اپیدمی (ویروس همهگیر کرونا)، مردم باید از یک سلسه رهنمودهای مشخص پیروی کنند. برای دستیازی به این امر، دو راه اساسی وجود دارد؛ یک میتود آن مربوط دولت میشود که باید مردم را نظارت کند و آنهایی که قواعد را نادیده میگیرند را تنبیه کند. امروز، برای اولین بار در تاریخ بشر، تکنولوژی امکان نظارت هر فرد در هر زمان و مکان را میدهد. پنجاه سال قبل، «کیجیبی» توانایی تعقیب ۲۴۰ میلیون شهروند اتحاد شوروی را به طور ۲۴ ساعته نداشت و نمیتوانست تمام معلومات به دست آمده در یک روز را تحلیل و ارزیابی کند؛ برای به دست آوردن معلومات و تحلیل آن نیازمند نیروی بشری بود و ردیابی هر شهروند شوروی، از توان «کیجیبی» بیرون بود؛ اما اکنون دولتها به جای استفاده از نیروی بشری، متکی بر شیوههای قوی علمی و تکنولوژی هستند که در همهجا مثل شبح حاضر است.
چندین کشور، برای مبارزه با اپیدمی ویروس کرونا، وسایل نظارتی جدید را به کار گرفتهاند که چین مثال برجستهی آن است. با نظارت نزدیک و جدی تلفنهای هوشمند مردم، استفاده از صدها میلیون کمرهی تشخیص چهره و روحیهی بلند همکاری جامعه که به طور دوامدار حرارت بدنشان را کنترل و از وضعیت صحیشان گزارش میدادند، مقامات چینی نه تنها به طور سریع عوامل انتقال ویروس کرونا را متوقف کردند، بلکه گشتوگذار افراد را تحت تعقیب قرار داده و ارتباطاتشان را نظارت میکردند. برنامههای مشخص برای تلفنهای همراه ساخته شده است که شهروندان را از نزدیک شدن به افراد مُلَوَّث به ویروس هشدار میدهد.
این نوع تکنولوژی محدود به شرق آسیا نیست. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به خاطر تعقیب و پیگیری ویروس کرونا، اجازهی استفاده از تکنولوژی نظارتی را به دستگاه امنیتی این کشور داده است که معمولاً در راستای مبارزه با تروریستان مورد استفاده قرار میگرفت. هنگامی که پارلمان اسرائیل این تصمیم را رد کرد، نخستوزیر نتانیاهو، تحت عنوان «حالت اضطرار» امر استفادهی آن را صادر کرد.
شاید استدلال وجود داشته باشد که این چیزی تازه نیست. در سالهای اخیر، دولتها و شرکتها از تکنولوژیهای پیچیده برای تعقیب، نظارت و کنترل افراد استفاده میکنند. اگر محتاط نباشیم، این اپیدمی شاید تحول تازهای را در تاریخ نظارت افراد رقم زند. نه تنها این امر سبب عادی شدن روند استفاده از وسایل نظارتی در کشورهایی که تا هنوز مانع چنین وسایل بودند میشود، بلکه آغازگر روند دراماتیک تبدیل «نظارت آشکارا» به «نظارت پنهانی» میگردد.
تا این هنگام، وقتی شما میخواهید با انگشت خود صفحهای را در تلفنتان باز کنید، دولت دقیقاً میداند که شما چی را میخواهید بخوانید و بدانید؛ اما در مورد ویروس کرونا، توجه به طرف دیگر تغییر میکند. حالا دولت میخواهد دمای انگشت شما را بفهمد و فشار خونتان را بداند.
روکش اضطراری
یکی از مشکلاتی که ما هنگام نظارت شدن با آن مواجه هستیم، این است که هیچ یک نمیدانیم چگونه نظارت میشویم و این روند در سالهای آینده چطور خواهد بود. تکنولوژی نظارتی به سرعت سرسامآوری در حال انکشاف است. کارهایی که ده سال قبل مثل یک تخیل بود، امروز به یک خبر کهنه تبدیل شده است.
تصور کنید اگر یک دولت فرضی تقاضا کند تا هریک از شهروندانش دستبندهای بایومتریک بپوشند که دمای بدن و ضربان قلبشان را به طور ۲۴ ساعته مورد ارزیابی قرار دهد، معلومات به دست آمده، توسط دولت ذخیره شده و مورد ارزیابی نهادهای دولتی قرار میگیرد. این نهادها، قبل از تو از بیماریات آگاه میشوند. آنها همچنان میدانند که تو کجا رفته و با کی ملاقات کرده بودی. بدین طریق زنجیرهی ابتلا به ویروس به شکل سرسامآوری کوتاه شده و حتا قطع میگردد. همچو یک سیستم به طور قابل ملاحظه، ظرف چند روز، باعث توقف این اپیدمی میگردد. این عالی به نظر میرسد، درست؟
البته ضرر آن مشروعیت دادن به یک سیستم جدید نظارتی مخوف است. اگر شما بدانید که من صفحهی «فاکسنیوز» را به جای «سیانان» باز کردهام، ممکن شما در مورد علاقهی سیاسی و یا شاید هم در مورد شخصیت من چیزی بدانید؛ اما اگر شما حرارت بدن، فشار خون و ضربان قلبم را هنگام تماشای یک ویدیو ارزیابی میکنید، این شما را قادر میسازد تا در مورد اینکه چه چیزی باعث خوشحالی، گریان و عصبانیت بیش از حد من میگردد، بدانید.
خیلی حیاتی است بدانیم که قهر، شادی، خستهگی و عشق، مثل تب و سرفه پدیدههای بیولوژیکیاند. همان تکنولوژی که سرفه را تشخیص میدهد، میتواند خنده را نیز تشخیص بدهد. اگر شرکتها و دولتها روی معلومات بایومتریک ما که به طور چشمگیر در دسترسشان قرار دارد کار کنند، آنها میتوانند ما را بیشتر از خودمان بشناسند. آنها نه تنها میتوانند احساسات ما را پیشبینی کنند، بلکه میتوانند از این احساسات استفاده کنند و هرچیزی که میخواهند بالای ما بفروشند – که این میتواند یک محصول تجاری و یا یک سیاستمدار باشد. نظارت بایومتریکی، تکتیکهای نفوذ نهاد «کامبریج انالاتیکا» (اشاره به رسوایی سیاسی سال ۲۰۱۸ است که این نهاد به معلومات میلیونها کاربر فیسبوک نفوذ کرده و دسترسی پیدا کرده بود) را قسمی نشان میدهد که گویا از عصر حجر باشد. کوریای شمالی را در سال ۲۰۳۰ تصور کنید، وقتی هر شهروند به طور ۲۴ ساعته مجبور به پوشیدن دستبندهای بایومتریک شوند و هنگام گوش دادن به سخنرانی رهبر بزرگ، این دستبند علایم ناراحتی را به مسوولان انتقال دهد، کار شما تمام است.
البته میتوان نظارت بایومتریکی را موضوع موقت و مربوط به حالت اضطرار دانست و ممکن است با ختم این حالت، استفاده از آن نیز خاتمه یابد. اما میل به تداوم اقدامات موقت همیشه زیاد است، به خصوص در زمانی که حالات اضطراری پیوسته در کمین است. به طور مثال وطن من اسرائیل، در هنگام جنگ استقلال در سال ۱۹۴۸، حالت اضطرار اعلام کرد که بعضی از اقدامات مثل سانسور رسانهها و مصادرهی زمین را توجیه میکرد. اسرائیل سالها قبل در جنگ استقلال پیروز شد، اما هرگز آن حالت اضطرار پایان نیافت.
حتا هنگامی که سرایت ویروس کرونا به صفر برسد، بعضی از کشورهایی که حِرص زیاد برای دسترسی به معلومات شهروندانش دارند، موج تازهی ویروس کرونا و یا اِبولا در آفریقای مرکزی و یا… را بهانه گرفته و مشتاق تداوم این نوع نظارت میباشند. در سالهای اخیر شاهد نبرد بزرگ به خاطر حفظ حریم خصوصیمان بودیم. بحران ویروس کرونا میتواند نقطهی عطف این موضوع باشد. هنگامی که مردم از میان گزینهی حریم خصوصی و صحت یکی را باید انتخاب کنند، به یقین صحت را انتخاب خواهند کرد.
پولیس صابون (نیروی بازدارنده صابون)
تقاضا از مردم به خاطر انتخاب میان حریم خصوصی و صحت، در حقیقت ریشهی اصلی مشکل است؛ چون طرح چنین مسأله غلط است. ما میتوانیم از مزایای هردو مستفید شویم، نه با نهادینهسازی سیستم نظارتی نظامهای توتالیتاری، بلکه با نیرومندسازی شهروندان، از صحت خود مواظبت کنیم و اپیدمی ویروس کرونا را مهار کنیم. در هفتههای اخیر، تلاشهای کوریای جنوبی، تایوان و سنگاپور در امر مهار اپیدمی ویروس کرونا خیلی موفق بوده است. در حالی که این کشورها از برنامههای ردیابی استفاده کردند، روی آزمایشات گسترده، گزارشدهی صادقانه و روحیهی همکاری در میان جوامع آگاه، بسیار بیشتر اتکا کردند.
تنبیه سخت و نظارت متمرکز بر عملکرد افراد، یگانه راه وادار کردن آنها برای اطاعت و پیروی از قوانین و رهنمودها نیست. وقتی مردم در مورد حقایق علمی آگاه میشوند، به مسوولان اعتماد کرده و حقایق را به آنها میگویند. شهروندان میتوانند بدون نظارت برادر بزرگ، کار درست را انجام دهند. معمولاً، یک جمعیت باانگیزه و آگاه، قویتر و فعالتر است از یک جمعیت کنترلشده و نادان.
به طور مثال شستن دست با صابون را در نظر بگیرید. این یکی از بزرگترین پیشرفتهای بشر در بخش بهداشت بود. این عمل ساده، سالانه جان میلیونها انسان را نجات میدهد. در حالی که ما آن را یک کار ساده تصور میکنیم، فقط در قرن نوزدهم بود که دانشمندان اهمیت شستن دستها با صابون را کشف کردند. در گذشتهها، حتا پزشکان و پرستاران بدون شستن دستهایشان، چندین عمل جراحی را یکی بعد از دیگر انجام میدادند. امروز، میلیاردها انسان دستهای خود را روزانه میشویند، نه به دلیل اینکه از نیروی بازدارندهی صابون میهراسند، بلکه به این دلیل که واقعیتها را درک میکنند.
اما برای دستیابی به چنین سطح سازگاری و همکاری، مردم باید به علم باور داشته باشند و به مقامات دولتی و رسانه اعتماد کنند. طی چند سال گذشته، سیاستمداران غیرمسوول عمداً اعتماد به علم و ساینس، مقامات دولتی و رسانهها را تضعیف کردند. اکنون ممکن است همین سیاستمداران غیرمسوول برانگیخته میشوند که جادهی طولانی اقتدارگرایی را طی کنند؛ با این استدلال که شما فقط نمیتوانید به مردم اعتماد کنید تا کارهای درست را انجام دهند.
به طور معمول، اعتمادی را که مدتهای طولانی از میان رفته باشد، نمیتوان یکشبه باز گرداند؛ اما این زمان عادی نیست. در هنگام بحران، ذهنها نیز میتوانند به سرعت تغییر کنند. شما میتوانید سالها با خواهر و برادر خود خفه باشید، اما در شرایط بحرانی، ناگهان یک احساس پنهانی اعتماد و دوستی در شما ظاهر میشود و برای کمک به یکدیگر میشتابید.
به جای ایجاد یک رژیم نظارتی، بازگرداندن اعتماد مردم به علم، مقامات دولتی و رسانهها هنوز خیلی دیر نیست. ما قطعاً باید از فناوریهای جدید نیز استفاده کنیم، اما این فناوریها باید شهروندان را توانمند سازد. من شدیداً طرفدار نظارت بر دمای بدن و فشار خونم هستم، اما از این دادهها نباید برای ایجاد یک دولت قدرتمند استفاده شود؛ بلکه این دادهها باید من را قادر سازد تا انتخابهای شخصی آگاهانهتری داشته باشم و همچنین دولت را نسبت به تصامیمش پاسخگو بدانم.
اگر میتوانستم به طور ۲۴ ساعته وضعیت صحی خود را کنترل کنم، نه تنها میآموزم که خطری به سلامتی دیگران ایجاد نکنم، بلکه میتوانم به سلامتی خودم نیز کمک لازم را بکنم. اگر میتوانستم به آمارهای موثق در مورد گسترش ویروس کرونا دسترسی پیدا کنم و آن را مورد تحلیل قرار دهم، میتوانم قضاوت کنم که آیا دولت حقیقت را به من میگوید و آیا سیاستهای درست را برای مقابله با اپیدمی اتخاذ کرده است یا خیر. هرگاه مردم در مورد نظارت صحبت میکنند، به یاد داشته باشید که همین فناوری نظارتی معمولاً نهتنها توسط دولتها برای نظارت بر افراد – بلکه توسط افراد برای نظارت بر دولتها – نیز قابل استفاده باشد.
از این رو، اپیدمی ویروس کرونا یک آزمایش عمدهی شهروندی است. در روزهای آینده، هریک از ما باید به دادههای علمی و کارشناسان صحی نسبت به تیوریهای بیاساس توطیه و سیاستمداران خودخواه اعتماد کنیم. اگر نتوانیم انتخاب صحیح کنیم، به جای حفاظت از صحت و سلامتی خود، ممکن است باارزشترین آزادیهای خود را از دست دهیم.
ما نیازمند یک پلان جهانی هستیم
دومین انتخاب مهم که با آن مواجه هستیم، بین انزوای ناسیونالیستی و همبستهگی جهانی است. خود اپیدمی و بحران اقتصادی ناشی از آن، مشکلات جهانی هستند که فقط با همکاری جهانی قابل حل میباشند.
آنچه یک پزشک ایتالیایی در اوایل صبح در میلان کشف میکند، میتواند تا عصر جان انسانها را در تهران نجات دهد. وقتی دولت انگلیس بین چندین سیاست پیرامون مبارزه با ویروس گیر مانده است، میتواند از کوریاییها که ماه قبل با یک معضل مشابه روبهرو شدهاند، مشاوره دریافت کند. اما برای تحقق این امر، نیازمند اعتماد و روحیهی همکاری جهانی هستیم.
کشورها باید مایل باشند که اطلاعات را به صورت علنی شریک کنند و فروتنانه به دنبال مشوره باشند و باید به دادهها و بینشهایی که دریافت میکنند، اعتماد کنند. ما همچنین برای تولید و توزیع تجهیزات پزشکی به یک تلاش جهانی احتیاج داریم که مهمترین آن بستههای آزمایش (تستکیتها) و دستگاههای تنفسی است. به جای اینکه هر کشور سعی در انجام این کار به صورت محلی داشته باشد، یک تلاش جهانی همآهنگ میتواند تولید را تسریع کند و تجهیزات نجات جان به صورت عادلانه توزیع شود. درست همانطور که کشورها در جریان جنگ صنایع کلیدی را ملی میسازند، جنگ بشر علیه ویروس کرونا ممکن است ما را ملزم به «انسانسازی» خطوط مهم تولید کند. یک کشور ثروتمند با تعداد کمی از واقعات ویروس کرونا، باید مایل به ارسال تجهیزات گرانبها به یک کشور فقیر با واقعات بیشتر باشد. با کسب این اعتماد، اگر آن کشور ثروتمند در آینده به کمک نیاز داشته باشد، سایر کشورها به کمکش خواهند شتافت.
ممکن است ما یک تلاش جهانی مشابه را برای جمعآوری پرسونل صحی در نظر بگیریم. کشورهایی که در حال حاضر کمتر متأثر شدهاند، میتوانند پرسونل صحی خود را برای کمک به مناطقی که بیشتر متأثر شدهاند، بفرستند. این امر میتواند به منظور کمک به آنها و به دست آوردن تجربه ارزشمند باشد. در صورت وقوع اپیدمی در ساحات کمتر متأثرشده، ممکن است عکس این طرز همکاری تطبیق گردد.
همکاری جهانی در جبههی اقتصادی نیز بسیار حیاتی است. با توجه به ماهیت جهانی اقتصاد و زنجیرههای تولیدی، اگر هر دولتی کار خود را با بیاعتنایی کامل به دیگران انجام دهد، نتیجهی آن خلق هرجومرج و یک بحران عمیقتر خواهد بود. ما نیازمند یک برنامهی عمل جهانی هستیم و سریعاً به آن احتیاج داریم.
نیازمندی دیگر، دستیابی به توافق جهانی در مورد سفر است. تعلیق همهی سفرهای بینالمللی برای ماهها، مشکلات بزرگی را به همراه خواهد داشت و مانع جنگ علیه ویروس کرونا خواهد شد. کشورها باید همکاری کنند تا حداقل یک عده از مسافران مهم مثل دانشمندان، پزشکان، روزنامهنگاران، سیاستمداران و بازرگانان، بتوانند از مرزها عبور کنند. این امر میتواند با دستیابی به توافق جهانی در مورد مسافرانی که قبلاً در کشور خود آزمایش شدهاند، انجام شود. اگر میدانید فقط مسافران با دقت ارزیابی شده در هواپیما هستند، شما مایل به پذیرش آنها به کشور خود خواهید بود.
متأسفانه، در حال حاضر کشورها هیچیک از این کارها را انجام نمیدهند. جامعهی جهانی درگیر فلج جمعی شده است. به نظر میرسد که هیچ بزرگی در اتاق وجود ندارد. انتظار میرفت که هفتهها پیش جلسهی اضطراری رهبران کشورهای گروه G7 برای تهیهی یک برنامهی عمل مشترک تدویر یابد. این رهبران فقط این هفته توانستند ویدیو کنفرانسی را ترتیب دهند که نتیجهای در پی نداشت.
در بحرانهای جهانی قبلی – مانند بحران مالی سال ۲۰۰۸ و اپیدمی ابولا در سال ۲۰۱۴- ایالات متحده نقش رهبری جهانی را برعهده گرفت؛ اما دولت فعلی ایالات متحده از نقش رهبری کنار رفته و واضحاً اظهار داشته که عظمت امریکا بااهمیتتر است از آیندهی بشریت. این اداره حتا نزدیکترین متحدان خود را رها کرده است، چنانچه به خود زحمت آن را نداد تا اتحادیهی اروپا را قبل از ممنوعیت همهی سفرها از این اتحادیه به امریکا، در جریان قرار دهد، چه رسد به اینکه با اتحادیهی اروپا در پیوند به اخذ تدابیر شدید مشورت کند. ادارهی مذکور با ارایهی پیشنهاد یک میلیارد دالری به یک شرکت داروسازی آلمانی برای انحصار تولید واکسین جدید ۱۹-Covid، رسوایی بزرگی را برپا کرده است. حتا اگر دولت فعلی در نهایت تغییر را روی دست گیرد و یک برنامهی عمل جهانی ارایه کند، کمتر کسی از رهبری پیروی میکند که هرگز مسوولیت را برعهده نمیگیرد؛ کسی که هرگز اعتراف به اشتباه خود نمیکند و کسی که مرتباً تمام اعتبار را برای خودش میگیرد و همه را سرزنش میکند.
اگر جای خالی ایالات متحده توسط سایر کشورها پر نشود، نه تنها متوقف کردن اپیدمی فعلی خیلی مشکل خواهد شد، بلکه میراث آن همچنان برای مسموم کردن روابط بینالملل تا سالهای آینده ادامه خواهد یافت.
با این حال، هر بحران یک فرصت است. ما باید امیدوار باشیم که بیماری همهگیر فعلی، بشر را از خطر مزمن بیاتفاقی آگاه خواهد ساخت. بشریت باید یک انتخاب کند. آیا ما به مسیر بیاتفاقی خواهیم رفت یا راه همبستهگی جهانی را طی خواهیم کرد؟ اگر بیاتفاقی را انتخاب کنیم، این نه تنها بحران را طولانیتر میکند، بلکه احتمالاً منجر به فاجعههای بدتری نیز در آینده خواهد شد. اگر همبستهگی جهانی را انتخاب کنیم، این پیروزی نه تنها در مقابل ویروس کرونا، بلکه در برابر همهی بیماریهای همهگیر و بحرانهایی که ممکن است در قرن بیستویکم به انسان حمله کند، خواهد بود.
هشت صبح