Screenshot

بن‌بست استانبول؛ وقتی صلح خاموش شد و توپِ توییتر غرید!

۰۷ عقرب ۱۴۰۴

گفت‌وگوهای صلح استانبول میان طالبان و پاکستان بدون هیچ دستاوردی پایان یافت، اما ماجرا به اینجا ختم نشد. ساعاتی پس از فروپاشی مذاکرات، خواجه محمد آصف، وزیر دفاع پاکستان، در توییتی تند طالبان را «تهدید مستقیم علیه امنیت ملی» خواند و هشدار داد که «صبر اسلام‌آباد به سر رسیده است».

این توییت، شاید آغاز مرحله‌ای تازه از رویارویی میان خالق و مخلوق باشد.

دیپلماسی که به بن‌بست رسید

استانبول، قرار بود میز صلح باشد؛ اما به میدان اتهام‌زنی بدل شد.

هیأت طالبان با چهره‌ای پر از تکبر و خواست‌های ناممکن وارد نشست شد — از حذف عملیات مرزی گرفته تا آزادسازی اعضای بازداشت‌شده و سهم بیشتر در تجارت ترانزیتی.

در مقابل، پاکستانی‌ها به دنبال تنها یک چیز بودند: تضمین امنیت در خاک خود.

اما وقتی هیچ‌یک حاضر به عقب‌نشینی نشد، گفت‌وگوها در سکوت فروپاشیدند. نه توافقی امضا شد، نه وعده‌ای داده شد. تنها چیزی که باقی ماند، توییت تهدیدآمیز وزیر دفاع پاکستان بود — نشانه‌ای روشن از اینکه دیپلماسی دیگر جایی در این بازی ندارد.

از میز مذاکره تا میدان جنگ توییتری

خواجه آصف در توییتر نوشت که “طالبان اگر دشمنان پاکستان را پناه دهند، با پاسخ سخت ما روبه‌رو خواهند شد.”

در ظاهر، یک تهدید ساده. اما در واقع، این نخستین بار است که یکی از مقام‌های ارشد پاکستانی به این وضوح طالبان را هدف می‌گیرد — آن هم در انظار جهانی.

این موضع‌گیری، پیام دوگانه‌ای دارد:

از یک سو اعترافی است به شکست گفت‌وگو و اعتماد سیاسی؛ از سوی دیگر، نشانه‌ای از فشار شدید داخلی بر دولت پاکستان است که می‌خواهد نشان دهد هنوز کنترل局 بر امنیت کشورش دارد.

اما تهدید در توییتر با واقعیت در مرزها تفاوت دارد. در مناطق قبایلی و وزیرستان، طالبان خراسان همچنان نفوذ دارند و در بسیاری از مناطق، دولت عملاً قدرت اجرایی ندارد.

پاکستان در تله‌ی خودش

طالبان دیگر همان شاگردان مطیع مدارس دینی دهه نود نیستند.

آن‌ها حالا یک دولت در کابل دارند، درآمد از تجارت و معادن، و پشتیبانی بخشی از شبکه‌های مذهبی در پاکستان. به زبان ساده، هیولایی که پاکستان ساخت، حالا بی‌صدا از دستش گریخته است.

هر چه خواجه آصف تهدید کند، طالبان خوب می‌دانند که اسلام‌آباد درگیر بحران اقتصادی، فشار سیاسی و شکاف در ساختار نظامی است.

تهدید توییتری، در چشم طالبان، فقط صدای ناامیدی است؛ نه قدرت.

استانبول؛ شکست در سایه‌ی بی‌اعتمادی

نشست استانبول آخرین تلاش برای احیای گفت‌وگو بود، اما از آغاز هم بوی شکست می‌داد.

پاکستان هنوز به طالبان به‌عنوان ابزاری نگاه می‌کند، نه شریک سیاسی. طالبان نیز اسلام‌آباد را “دشمن پنهان” می‌دانند.

در چنین فضای مسمومی، هر صلحی بهانه‌ای برای جنگ تازه می‌شود.

فریاد از پشت صفحه

توییت‌های خواجه آصف شاید در اسلام‌آباد دست‌مایه رسانه‌ها شود، اما در وزیرستان و خیبر، صدای انفجارها بلندتر است.

طالبان خراسان نه با کلمات، که با تفنگ پاسخ می‌دهند. و این‌بار، اگر تقابل به میدان واقعی کشیده شود، پاکستان با دشمنی روبه‌روست که از دل خود او برخاسته — دشمنی که نقشه، زبان و تاکتیکش را از همان استخبارات پاکستانی آموخته است.

پایانِ صلحِ دروغین

استانبول به پایان رسید، اما بحران تازه آغاز شده است.

تهدید توییتری شاید سیاستمداران را راضی کند، اما واقعیت این است که پاکستان در حال از دست دادن آخرین ابزار کنترلش بر طالبان است.

در این میان، قربانی اصلی همان مردم‌اند؛ از دو سوی مرز، که دیگر نمی‌دانند گلوله از کدام طرف می‌آید و صلح از کدام سو می‌گریزد.

جمع‌بندی:

اسلام‌آباد با یک حقیقت تلخ روبه‌رو است:

هیچ توییتی نمی‌تواند جای سیاستی را بگیرد که دهه‌ها با خون، مذهب و استخبارات ساخته شده بود.

اگر پاکستان نخواهد با گذشته‌اش حساب صادقانه باز کند، نه استانبول آخرین بن‌بست خواهد بود، و نه تهدید آخرین گزینه.

در جنوب آسیا، توپ‌ها همیشه زودتر از دیپلماسی سخن می‌گویند.