پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

مهاجر

مهاجر: شعر واقعه‌ی ناگهانی است که از سکوت بیرون می‌آید

۰۱ سرطان ۱۴۰۲

گفت‌وگوی شیون شرق با طلحه مهاجر، شاعر جوان افغانستان.
طلحه مهاجر شاعر بدخشانی است‌که در دانش‌گاه بین المللی ترکمنستان رشته‌ی نفت و گاز را می‌خواند. او بگونه‌ی عمیق اشتیاق به شعر دارد و تا اکنون اشعار زیادی در قالب‌های مختلف سروده است.

شیون شرق: درود و سلام مهاجر گرامی! شما شاعر زبان پارسی استید و مدت زیادی در افغانستان زندگی نمودید؛ در جامعه‌ی که رسوماتِ سخت و سفت دارد و محدودیت‌های زیاد احاطه‌اش نموده است و درین‌جا فعالیت در زمینه‌ی ادبیات داشته اید. در نخست مناسب می‌بینم بگویید طلحه مهاجر است؟

طلحه مهاجر: من طلحه مهاجر هستم. در سال ۱۳۷۸ در شهرستان درواز، آستان بدخشان، در یک خانواده‌ی دین‌دوست و فرهنگی مزاج زاده شدم. پس از هفت‌سالگی مرا به مکتب بردند و تا کلاس دوازده در دبستان‌های مختلفِ کابل، خواندم. پس از پایان دبستان در سال ۲۰۱۹ میلادی با استفاده از بورسیه‌ی دانش‌جویی به ترکمنستان رفتم و آن‌جا به ادامه‌ی پژوهش و دانش‌جویی پرداختم. اکنون دانش‌جوی سال سوم دانش‌گاه بین‌المللی ترکمنستان، رشته‌ی مهندسی نفت و گاز، هستم. این دانش‌گاه در عشق آباد ترکمستان واقع است.

شیون شرق: سال‌ها شعر گفتید و در بزمه‌ها شعری و ادبی شرکت داشتید و شعر خوانی نمودید، برای ما از شعر بگویید؛ از نظرشما شعر چی‌ست، شاعر خوب کی‌ست و چه گونه شعری را بیش‌تر می پسندید؟

طلحه مهاجر: می‌خواهم پیش از پاسخ دادن به این پرسش، شعری را از ملک الشعرا بهار بیاورم؛ ملک الشعرا می گوید:

شعر دانی چیست‌، مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن‌ افسونگری کاین ‌طرفه‌ مروارید سفت

صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دل‌ها نشیند هرکجاگوشی شنفت

ای ‌بسا شاعرکه ‌او در عمرخود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت

ایشان شعر را واقعه‌ی ناگهانی دانسته اند و من هم مثل بزرگان فکر می‌کنم شعر یک واقعه‌ی ناگهانی‌ست‌که از سکوت بیرون می‌آید و دوباره به سکوت برمی‌گردد. یا شعر سخنی‌است خیال انگیز که از اقوال موزون و متساوی ساخته شده است و هم‌چنین زيبا ترین تعریفی که از شعر می دانم این ‌است‌که شعر پیش از آن‌که بیان احساسات و عواطف آدمی باشد، خود هنر است. هنری‌که در هر شناسه و شرحی جامه‌ی رنگین و تعریف پذیر، تعریف نمی‌پذیرد. مگر می‌شود پدیده ای را که خود همه چیز را به تعریف و شناسایی می‌گیرد با جامه‌ای بنام تعریف ملبس کرد؟نه نمی‌شود.

در باره‌ی شاعر خوب، من فکر می‌کنم شاعر خوب کسی‌ است‌که می‌داند چه می‌نویسد و این نوشتن او از بصیرت و آگاهی می آید ، نه از اتکا به عادت و سنت . شاعر خوب هم‌واره در جست‌و جوی علل وقایع بر می‌آید و پس از حصول اطمینان کامل قلم بدست می‌گیرد و به حکم وجدان عمل می‌کند. و نباید اسن راهم فراموش کرد که یک شاعر خوب نیک‌اندیش و آزاده است و هم‌واره دریچه های روشن از سعادت بشری را به روی مردم می‌گشاید.
من هم قبلا در جاهای دیگری گفتم که شعر در ذات خود نه خوب است و نه بد. این ما هستیم که به او صفت خوبی یا بدی را می‌دهیم برای این‌که شاید یک شعر در نظر من خوب و مطلوب باشد- در صورتی‌که می‌تواند همان شعر در نظر دیگری مطلوب نباشد . شعر خوب ارتباط مستقیم با اخلاق شاعر دارد و هر چه هیجانات و اخلاقیات شاعر در هنگام سرودن شعر قوی‌تر و نجیب‌تر باشد، حاصل کار شعری به‌تر خواهد بود. من شعری را می‌پسندم که تهییج کننده باشد و شعری را که در خود رابطه ای دوگانه ایجاد کند ، هم رابطه ای شعر با خود سراینده و درون شاعر و هم رابطه شعر با مخاطب و خواننده.

شیون شرق: در مورد اشعار تان بگویید؛ اشعار شما از کدام سبک پی‌روی می‌کند، آیا سبک مشخصی دارد و چه نوع شعری بیش‌تر سرده‌اید؟

طلحه مهاجر: خوب ما در مجموع دو نوع سبک داریم: سبک دوره و یکی هم سبک شخصی. سبک شخصی در واقع روش خاص بیان نویسنده یا شاعر در آفرینش آثار خویش است و سبک دوره سبکی است‌که گروهی از نویسندگان یا شاعران در یک دوره‌ی خاص کار می‌کنند و آثار آنان دارای ویژگی‌ها و خصوصیات مشترکی در طول آن دوره است . من از هیچ سبکی پی‌روی نمی‌کنم و بیش‌تر اشعار من در قالب شعری غزل است و خودم را در این قالب شعری نسبت به دیگر قالب ها راحت احساس می‌کنم .

شیون شرق: در مورد اثار تان- چاپ شده و ناچاپ- بگویید؛ آیا کتابِ شعری ای نشر نموده اید؟

طلحه مهاجر: از من در حوزه نویسندگی دو داستان کوتاه بنام های « موجود فرازمینی » و «جنگل وحشت‌ناک » دارم که چاپ شده است و یک سلسله مقالاتی هم تحت عنوان «بررسی مفهوم عشق در شعر شاعران» در سی بخش دارم که‌تا هنوز ۱۸ بخش آن تکمیل شده است و به مجرد تکمیل شدن تمام آن چاپ خواهد یافت. در حوزه‌ی شعر در آینده‌ی نزدیک تصمیم دارم کتابی را چاپ کنم.

شیون شرق: در مورد فعالیت‌های ادبی و شعری تان بگویید؛ درین راستاچه فعالیت هایی کرده اید؟

طلحه مهاجر: من فعالیت های ادبی را از دبستان شروع کرده ام. زمانی‌که فقط صنف دهم بودم « مسولیت معاونت شورای متعلمین »را پذیرفتم. این شورا بیش‌ترین تمرکز را بالای موضوعات فرهنگی و ادبی داشت. در همان دوره با جمع کثیری از دوستان فرهنگی و شاعر، کتاب های شعری را برای اطفال تهیه ، تنظیم و چاپ نمودیم .
بعد از مکتب برای این‌که علاقمند موضوعات ادبی بودم «عضویت شورای اجتماعی جوانان خیرخانه » را گرفتم و مدتی در زمینه‌ی شگوفایی و پویایی ادبیات کار کردم. برنامه های ما شامل سیمینار ها و شعر خوانی هفتگی و نقد شعر بود ، هم‌چنین در زمینه نویسندگی هم با کمک استادان دیگر توانستیم با قشر جوان کمک نماییم تا راه خود را پیدا کنند و درین زمینه پیش‌رفت نمایند . بعد از آن «کانون ادبی اندیشه‌ی کامور » را تأسیس کردیم. من فکر می‌کنم یکی از بارز ترین کار های ما در سال های اخیر همین بود. در این اواخر هم با جمع دیگر از دوستان به طور آنلاین گروه های را تشکیل دادیم که همه روزه از طریق آنها در زمینه شعر و نویسندگی برنامه نشر می‌شود و تا حالا خیلی مفید بوده اند و علاقه‌مندان هم خوش استند.

شیون شرق: چند سال شده است‌که شعر می‌سرایید و چه سبب شد که به شعر و شاعری رو بیاورید؟

طلحه مهاجر:
من تقریبا چهار سال می‌شود که شعر می‌سرایم و فکر میکنم آغاز شعر سرودن من یکی از میمون ترین اتفاقات زندگی من است. وقتی کلمات برای اولین بار بر لبان من جاری شدند احساس کردم که دوباره تولد شده ام و درک کردم که چیز های را دارم تجربه میکنم-چیزهایی‌که تا قبل از آن تجربه نکرده بودم. من فکر می‌کنم که شعر زبان احساسات و عواطف انسان و وسیله‌ی برای بیان تفکرات است. من هیچ وسیله ای دیگر را به‌تر از شعر برای بیان این احساسات نیافتم. گمان می‌کنم خانواده، جامعه و روحیات آدم های نزدیک به ما در شاعر شدن، یا نویسنده و یا هنرمند شدن تاثیر مثبت دارد . من در خانواده‌ای بزرگ شده ام که از روز تا شب حرف شعر می‌زدند. هر روز ما شاه‌نامه‌ی فردوسی و دیوان حافظ را می‌خواندیم و قطعا این کارکردها در شعر سرایی من نقس مهم داشته است.

شیون شرق: آیا کسی الگو و تشویق کننده‌ی تان درین زمینه بوده است، اگر بوده است کی و چگونه؟

طلحه مهاجر: من وقتی اولین سروده‌ی خود را برای استادان، نزدیکان و دوستان خود نشان دادم، خیلی تشویقم کردند و این تشویق ها روی من تاثیر مثبت گذاشتند و سبب شدند که من در این راه با قدم های ثابت و عزم راسخ تلاش بیش‌تر نمایم .
پدر ، برادران و دوستان من چنان مرا تشویق کردند تا این‌که باعث شد من این کار را به طور جدی دنبال کنم و هر روز به دانش خود بافزایم . الگوی من در شعر و شاعری حضرت حافظ است و من حافظ را بیش‌تر از همه دوست دارم.

شیون شرق: در کدام حوزه بیش‌تر سروده‌اید و مطالعه‌ی تان بیشتر در کدام بخش است؟

طلحه مهاجر: من در حوزه های مختلف کار کرده ام و شعر سروده ام. در حوزه‌ی عشق و غنایی ، در حوزه های اجتماعی و آموزشی ، در حوزه های ملی و هم‌گرایی . ولی چون بیشتر اشعار من در قالب شعری غزل است و شما به‌تر می‌دانید که غزل بیش‌تر محتوای عاشقانه دارد از این رو بیش‌تر اشعار من هم عاشقانه استند. من در تمام حوزه های ادبیات مطالعه دارم و بیشتر روی تفسیر و بررسی اشعار کار میکنم . مقالاتی هم در زمینه‌ی تفسیر اشعار حضرت مولانا، حافظ ، سعدی و بیدل دارم.

شیون شرق: در آینده در حوزه‌ی شعر و شاعری چه برنامه دارید، می‌شود بگویید؟

طلحه مهاجر: من طرفدار کار در «حوزه‌‌ی کودک »هستم. همین روز ها هم به طور جسته و گریخته با مکاتب و نهادهای تعلیمی هم‌کاری می‌کنم. من فکر کنم در این سال‌ها کاری ارزش‌مند در این حوزه صورت نگرفته است. در آینده تصمیم دارم به صورت جدی در این حوزه کار کنم. در حقیقت امر آن‌چه برای ما نیاز است این است‌که شعر و ادبیات را وارد مکاتب از همان سال‌های نخستش نماییم،تا اموخته‌گان دبستان و… بتوانند آشنایی کاملی را بدست بآورند. در کشور های دور و نزدیک در این حوزه کار به صورت بسیار جدی صورت گرفته است و امیدوارم ما این کار را در کشور خود برای نسلی انجام دهیم که ظرفیت بازدارنده در آنها به شدت ملموس است.

شیون شرق: پس از سقوط افغانستان بدستِ تالبان در افغانستان ماندید،ایا سقوط کشور تاثیر را روی شعر و ادب گذاشت؟ روی اشعار شما چطور؟

طلحه مهاجر: قطعا که عوامل خارجی، محیطی و تحولات سیاسی بالای روح و روان همه تاثیر می‌گذارد. چه برسد بالای شاعران که دارای روح لطیف و خیال نزدیک به یقین هستند . من فکر می‌کنم بعد از تحولات که آمده قشر های مختلف جامعه به نوعی دچار مشکلاتی شده اند که برآمدن از آن سخت است و دش‌وار. به ویژه قشر فرهنگی که فشار بالایشان نسبت به دیگر اقشار بیش‌تر است. چند وقت پیش وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور، مکتوبی مبنی بر منع شعر سرودن نشر کردند که من فکر می‌کنم تاثیر منفی زیادی را بالای روح و روان شاعران گذاشته است. وقتی‌که شما برای شاعر چارچوب تعیین می‌کنید به این معنی است که هر دو دست آن را از عقب بسته اید. من در بالا گفتم یکی از خصوصیات ویژه یک شاعر و یا شاعر خوب آزاد بودن و رهایی از بند های فکری و قدم نهادن به جهان آزاد تمدن است . من شاعران زیادی را می‌شناسم که بعد از تحولات دیگر دست به قلم نزدند و تمام امید و انگیزه‌ی آن‌ها به گونه‌ی از هم فروپاشید . روی من هم شرایط تاثیر گذاشته است و در اوایل اصلا هیچ نوع انگیزه‌ای برای نوشتن نداشتم. وقتی شما با فاجعه مواجه می‌شود دو راه بيش‌تر ندارید ، یا این‌که متأثر از آن فاجعه می‌شود و دیگر انگیزه ای برای نوشتن نمی‌داشته باشید و یا این‌که چنان بالای شما تأثیر می‌گذارد که ناخودآگاه قلم برمی‌دارید و شروع به نوشتن می‌کنید . من امیدوارم فضای بوجود بیاید که همه بتوانند آنچه در ذهن دارند را روی کاغذ بیاورند.

شیون شرق: شما مدتِ زیادی شعر نوشته‌اید و شاعری کرده‌اید؛ و پیشنهاد و گفته‌ی تان به شاعران جوان چی‌ست؟

طلحه مهاجر: من فکر میکنم شعر رسالت دارد و در صورتی ما می‌توانیم شاعر خوب باشیم رسالت خود را به وجه به‌تر انجام دهیم. پیش‌نهاد من به اهل شعر «برگشت به اصول شعر و پی‌روی از رسالت شعر »است، آن‌چیزی‌که متأسفانه کم‌تر در جامعه‌ی ام‌روزی به آن پرداخته می‌شود. گفته‌ی من به نسل جوان این است‌که نوشتن را هرگز متوقف نسازند. شاید مشکلاتی وجود داشته باشد و شاید حجم مشکلات از این هم بیش‌تر روی‌شان شود اما آن‌چه مهم است قدم نهادن در این راستا به صورت مستمر و دوام‌دار است. مردم ما در این روز ها بیش‌تر از هر چیزی دیگر به حال خوب نیاز دارند و من می‌اندیشم شعر می‌تواند از عهده‌ی این کار برآید. شعر در خوشحال کردن مردم نقش ارزنده دارد و باید شعر را به گونه‌ی درستش پیش ببریم.

شیون شرق : اگر چیزی نپرسیده‌باشیم شما می‌خواهید بگویید؛ بگویید؟

طلحه مهاجر: در آخر می‌خواهم بگویم اگر ما می‌خواهیم بزرگ شویم، باید همه بزرگ شویم. اگر کاری برای کسی انجام داده نمی‌توانیم حد اقل سد در برابرش نشویم. اگر انگیزه‌ی مثبت نثارش کرده نمی‌توانیم کم از کم حامل انگیزه‌ی منفی هم نباشیم.
در پایان از شما، شیون شرق، عزیز سپاس که وقت گذاشتید و این گفت‌وگپ را انجام دادیم.
نمونه‌ی اشعار مهاجر:
۱
حیف آن روز که دل را به تو ارزان دادم
تو ندانستی و من پای غمت جان دادم

به تماشای رخش رفتم و او طردم کرد
من چرا مصلحت خویش به سلطان دادم

من خریدار تو بودم خبرت نیست ولی
من به عشق تو دلم را سر و سامان دادم

از سمرقند و بخارا تو مپرس ای گل من
من به چشمان قشنگ تو بدخشان دادم

چون که عشق تو زمن وسعت بالا دارد
به دلت چون لقبِ ملک سلیمان دادم

۲
گفته بودم بی تو روزم ، روزگارم خوب نیست
بی تو آهنگی نخوانم چون دوتارم خوب نیست

شب به روز و روز تا شب میدهم خود را فریب
گرچه میدانم که بی تو کار و بارم خوب نیست

گفته بودم پیش این و آن مگیر دست مرا
با تو در این کوچه ها گشت و گذارم خوب نیست

وقتی میبینم ترا در جاده ها با دیگران
قند خونم می‌رود بالا ، فشارم خوب نیست

من نمی‌دانم چرا وصلت میسر نیست نیست
یا نمی‌دانم و یا هم مستشارم خوب نیست
3
تو از شب های تار و درد این دنیا چه میدانی
تو ساحل‌ دیده ای از موج این دریا چه میدانی

چو در بزم خرابات آمدی در گوشه ای بنشین
تو از جام شراب و ساقی و مینا چه میدانی

ملامت میکنی ما را نمی‌دانم چه ها گویم
تو از حال منِ بیچاره و تنها چه میدانی

به جرم عاشقی ما را نکوهش میکنی اما
تو از زلف کمند و چشم پُر غوغا چه میدانی

به من گفتی چرا عاشق نمیگردی ببین جانم
تو از فردا و پس فردا و پس فردا چه میدانی