پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

امو

و از آن‌‏سوی آمو در حوالی شعرِ ده شاعر تاجیک

۱۵ عقرب ۱۴۰۲

مقدمه
زندگی هیچ ملتی جدا از ادبیات نیست. ادبیات به عنوان غذای روح و صیقل دهنده‏‌ی روان آدمی است؛ بنابراین، بشر از دیر زمان تا اکنون با شعر زیسته‏ است و با ادبیات جان گرفته‏ است. دامنه‏‌ی این گشن‌‏بیخ به حدی گسترده است که هر شخص و قوم و ملتی را با فرهنگ‏‌های مختلفی که دارند، در بر می‏‌گیرد. بشر ذاتاً و از درون مجذوب زیبایی می‌‏شود؛ واقعیت امر این است که هنر، شناخت زیبایی، به‏‌کارگیری زیبایی و خلق زیبایی است. در کل، ادبیات جدا از این‏‌که هویت و شناسه‌‏ی قوم و ملتی را برجسته ساخته است/می‏‌سازد، بازتاب دهنده‌ی زیبایی مفاهیم ذهنی، احساس‌‏های درونی و اندیشه‌‏های بشری است. تنها ادبیات بوده است که روح بشر با آن سر و کار دارد و روان‏‌ها را پیوند داده است. با این پیش‌‏زمینه وارد بحث اصلی می‏‌شویم و ابتدا به معرفی کتابِ «و از آن‏‌سوی آمو» می‌‏پردازیم و سپس چند سخنی در مورد کرد و کارهای قابل ملاحظه‌‏ی نگارنده‏‌ی این کتاب‏ خواهیم داشت.

نویسنده: عالم‏پور عالمی

معرفی کتاب
«و از آن‏‌سوی آمو» چهارمین کار تحقیقی و پژوهشی اسماعیل لشکری است که در سال ۱۴۰۰، به تعداد پنج‌صد نسخه از سوی «گروه فرهنگی هم‏‌زبانان» در کابل چاپ شده است. این کتاب در ۲۳۷ برگ جا افتاده است و سعادتِ پیدایشِ بعد از کتابِ «مروری بر شعر معاصر تاجیکستان» را حاصل کرده است. نویسنده‏‌ی این کتاب نه تنها در بخش معرفی و بررسی شعر تاجیکستان کارهای بی‌‏پیشینه انجام داده است؛ بلکه کارهای تحقیقی و پژوهشی زیادی در زمینه‏‌ی ادبیات به ویژه علم عروض نیز انجام داده است؛ کتابِ «وزن شعر فارسی دری» و «اوزان شعر معاصر فارسی» از کارهای او در این زمینه است. اسماعیل لشکری به اعتبار کتاب‏‌های «مروری بر شعر معاصر تاجیکستان»، «و از آن‏‌سوی آمو»، «وزن شعر فارسی دری» و «اوزان شعر معاصر فارسی» به عنوانِ محقق و پژوهش‌‏گر وَ به اعتبار مجموعه‏‌ی شعری «در کافه‏‌ی دانش‌‏گاه» به عنوان شاعرِ شناخته شده، مطرح است.

اهمیت و اعتبارِ «و از آن‏‌سوی آمو»
«و از آن‌‏سوی آمو» (در حوالی شعر ده شاعر تاجیکستان)، عنوان کتابی‏‌ست که شعر دهه‏‌ی هفتاد تاجیکستان را به واکاوی گرفته است. به قول نگارنده: شعر معاصر تاجیک از نظر استقلال فکری و محتوایی، عمر سی ساله دارد و در این سی سال، سه نسل را در دامان خود پرورانده است. (لشکری، ۱۴۰۰: ۱).

اسماعیل لشکری همت گمارده است در زمینه‌‏یی تحقیق و پژوهش کند که کارهای قابل ملاحظه و ره‏‌گشایی انجام نشده است؛ این جرأت و جسارت پژوهش‌‏گر را نشان می‏‌دهد و بیان‏‌گر فهم اوست که در چنین زمینه‏‌ی نسبتاً تنگ، قلم‏‌فرسایی کرده است و از «هیچ»، کارِ ماندگاری بیرون داده است. خود نیز در همین مورد گفته است: دشوارترین موضوعی که در باب پژوهش ادبیات فارسی در حوزه‏‌ی آسیای میانه به ویژه تاجیکستان موجود است، عدم منابع و دست‏‌رسی به اطلاعات دقیق ادبی است؛ زیرا وجود خط سریلیک روسی، مانع داد و ستد آثار ادبی به گونه‏‌ی نوشتاری در دو حوزه‌‏ی فارسی‌‏زبان گردیده است و من به ناچار، بنای کتاب را بر آن گذاشتم تا از هر شاعر مورد نظر، بیش از چهل پارچه شعر اعم از چاپ شده و ناچاپ شده‏‌های شان درخواست نمایم تا باشد که هم به گزینش خودِ شاعر صورت گیرد و بعدها انگشت انتقاد به سمت نگارنده نشانه گرفته نشود و هم مطابق به «تازه‏‌ترین» سروده‌‏های شان باشد که نسبتاً قضاوت منصفانه و عدالت‌‏وار صورت بگیرد. (همان: ۴).

نویسنده‏‌ی «و از آن‏‌سوی آمو»، بیش‌‏تر بر قالب غزلِ شعر معاصر تاجیکستان توجه کرده است. البته گزینش قالب غزل، بنابر کارکرد و مسلط بودن آن در روزگار معاصر بوده که پای آن تا این‏‌جای کار کشیده است. البته با آن‏‌که غزل، شعر زمانِ ما نیست؛ ولی بینش‌ها و نگرش‌های تازه، پای این قالب را به شعر و ادبیاتِ معاصر کشانده است. تغییرات در فرم، شکل و نوگرایی‌ها سبب شده است که هنوز هم حرف دل‌ها را بزند و چیره‌گی داشته باشد. به قول شاملو: «شعرِ ام‌روز، شعر آگاه و بلند، شعری دل‌پذیر و تپنده است که دیری است تا از مرزهای تاثیری‌پذیری گذشته و به دوره‌ی اثربخشی پای نهاده است»؛ -البته منظورِ شاملو از شعر ام‌‏روز و قالب‌‏های جدید شعری مثل سپید یا شاملویی است-. امیدوارم لطف خوشش را به ما و به فرارودیان هم داشته باشد، اثرها ببخشد و اثر بپذر شویم.

اگر نگاه جدی‏‌تری به شعر معاصر تاجیکستان و به ویژه بر قالب غزل آن حوزه داشته باشیم در می‏‌یابیم که غزل یا شعر معاصر ایران و افغانستان، یک سر و گردن بلندتر از آن حوزه است. با توجه به شناخت بیش‌‏تری که از شعر معاصر افغانستان دارم و بسیار اندک از شعر معاصر تاجیکستان خوانده‌‏ام، نمی‌‏توانم حکم کلی و قطعی صادر کنم؛ ولی بدون شک که شاعران غزل‏‌سرای ایران و افغانستان تلاش کرده‌‏اند با بینش و نگرش‌های تازه، با تصویرسازی‌های نو و مضمون‏‌آفرینی‌‏های جدید پای این قالب را به روزگار معاصر بکشند و تغییرات قابل ملاحظه‌یی به بارِ محتوایی این قالب بیاورند؛ همین است که غزل، هنوز هم با حضور گسترده‌ی شعر سپید و نیمایی، قالب مسلط باشد… . اعتراف کنم که فقط چند دفتر شعر از شاعران معاصر تاجیکستان را خوانده‌‏ام و اطلاعات زیادی در این زمینه ندارم؛ اگر با همین اندک اکتفا کنم و نظرم را ارایه بدارم، همین خواهد شد که گفته آمدیم.

ساختار کلی «و از آن‏سوی آمو»
در کتابِ «و از آن‏‌سوی آمو» (در حوالی شعر ده شاعر تاجیک)، ابتدا به شرح زندگی شاعران مورد نظر، فعالیت‌‏های شاعران مورد نظر و به جوایزی که آثار شان کسب کرده‌اند، پرداخته شده است و پس از آن به نقد و واکاوی شعرِ آن شاعران پرداخته شده است. به باورمن: نویسنده سعی کرده است که شعر یک دهه‏‌ی تاجیکستان را از لحاظ زبانی، صورخیال، پرداخت‏‌های هنری، کشف، ابتکارهای خلاقانه، رعایت محور عمودی و موارد دیگر مورد واکاوی قرار دهد… .

با توجه به این‏‌که این یادداشت در حدِ معرفی کتابِ «و از آن‏‌سوی آمو» شد؛ لازم می‌‏بینم از آن ده شاعر معاصر هم یادی شود و مشخص گردند؛ آن ده شاعر عبارت‌‏اند از: ۱- علی محمد مرادی، ۲- طالب آذرخش، ۳-فرزانه خجندی، ۴- سپیده محمد (صبحیه زاهد)، ۵- عبدالجبار سروش، ۶- گل‏‌ناز طاهریان، ۷- بهرام رحمت، ۸- طالب لقمان، ۹- بزرگ‏‌مهر بهادر، ۱۰- مفتوحه قاسم می‌‏باشند.

اسماعیل لشکری، یکی از نویسندگان رسالت‏‌مند و ژرف‌‏اندیشی است که توانسته است با اندیشه‌ورزی‌هایش، شعر معاصر تاجیکستان را به واکاوی بگیرد و گزارشی از کارکردهای آن حوزه ارایه کند. حجم کمِ کارهای انجام شده در زمینه‏‌ی شعر تاجیکستان یکی از چالش‏‌های عمده و اساسی در شعر و ادبیات پارسی دری است؛ در واقع خلای بزرگی است که کم‏‌کم توسط نویسنده‌‏گانِ مان در حال رفع شدن است. نویسنده‌‏ی «و از آن‏‌سوی آمو» (در حوالی شعر ده شاعر تاجیک) آسیب‏‌شناسی دقیقی در این زمینه کرده است و همت گمارده است تا این خلا را پر کند یا حل اقل سهمِ خودش را در این زمینه داشته باشد.

«و از آن‌‏سوی آمو» خواننده را با بینش و تفکرِ شاعران تاجیکستانی و با روی‏‌کرد شان در زمینه‏‌ی شعر، آشنا می‏‌سازد و چشم‌‏اندازهای معرفت‏‌شناسانه‌‏ای ارایه می‏‌دهد. شعر تاجیکستان نیاز به بررسی و واکاوی جدی دارد؛ باید خوانش‌‏ها ارایه شود و کارهای ارزش‌‏مندی در این زمینه انجام شود؛ این رسالت همه‏‌ی فارسی‌‏زبانان است. ما یک تن و یک پیکریم و با یک زبان و لهجه‏‌های تقریباً متفاوت گپ می‌‏زنیم و برای پربار شدن زبان و ادبیات خود تلاش می‌‏ورزیم. حفظ، تقویت و گسترش زبان و ادبیات پارسی دری، وظیفه و رسالت هر پارسی‏‌گوی و وظیفه‌‏ی ویژه‌‏ی نویسندگان و قلم به دستان است. مومن قناعت، یکی از شاعران رسالت‏‌مند تاجیکستان در باب زبان پارسی دری، شعری دارد که آوردن آن در این‏‌جا، خالی از لطف نیست:
قند جویی پند جویی ای جناب
هرچه می‏‌جویی بجو
بی‏‌کران بحری‏ست گوهر بی‏‌حساب
هرچه می‏‌جویی بجو
فارسی گویی، دری گویی ورا
هرچه می‏‌گویی بگو
لفظ شعر و دل‏بری گویی ورا
هرچه می‌‏گویی بگو
بهرِ من تنها زبانِ مادر است
هم‏‌چو شیرِ مادر است. (شکورزاده: ۱۷-۱۶).

تبصره: من به عنوان یک فارسی زبان و کسی که اندکی در این زمینه‏، مطالعه‌‏ی حاشیه‌‏وی و پراکنده داشته‌‏ام؛ چندان موافق نیستم که بر شعر معاصر تاجیکستان تنها واژه‌‏ی «تاجیک» (شعر معاصر تاجیک) اطلاق گردد؛ چون ما فارسی زبانان از همین ناحیه خیلی ضربه خورده‏‌ایم و ام‏‌روزه توته‌‏توته به گوشه‏‌ها و کناره‌‏های زمین پرت شده‌‏ایم. باور من بر این است که زبان فارسی دری یا پارسی دری، فقط یک زبان است؛ «تاجیک/تاجیکی» یکی از لهجه‌‏های پربار و هویت‌‏ساز این زبان است؛ زبانی‌که در دربار راه‌یافته است، تمدن‌ساز بوده است و زبان کتابت قرار گرفته است. دری و تاجیکی خواندن زبان پارسی دری، ریشه در تعصبات قومی، نژادی، سمتی و زبانی دارد. برای تفرقه‎افگنی هرچه بیش‌‏تر، زبان واحدِ ما را به سه شاخه: (تاجیکی، پارسی و دری) تقسیم کرده‏‌اند در حالی‎که هیچ منطقی نمی‏‌پذیرد و جنبه‏‌ی علمی و زبان‏‌شناسیک هم ندارد. هدفم از این تبصره و یادآوری این بود که از آوردن و نوشتن تنها واژه‏‌ی «تاجیک» سوء فهم می‏‌شود و سودجویان سود می‏‌جویند، بر ادعای شان مهر تأیید می‌‏زنند و ترافیکی‌‏های زبانی شان زیادتر از قبل می‌‏گردد. ناگفته نماند که کاربرد واژه‏‌ی«تاجیک» در این کتاب به معنای قوم نیست و به این منظور کاربرد پیدا نکرده است؛ بلکه مراد از واژه‌ی تاجیک، جغرافیای پهناوری است که پارسی‏‌گویان در آن بالیده و رشد کرده‌‏اند. از آن‏‌جا «بوی جوی مولیان و یاد یارِ مهربان می‏‌آید» و ما را به روزگار پدر شعر پارسی می‌برد.

در پایان: برای جوان پرتلاش، سخت‏‌کوش، نویسنده‌ی خلاق و مبتکر، شاعر، نویسنده‌‏ی فعال و پرکار و چهره‌‏ی شناخته شده‏‌ در حوزه‌ی ادبیات، آرزوی موفقیت و بهروزی دارم. ممنون که می‏‌نویسید و به دانایی و خرد می‌‏اندیشید.