پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

اشراف سکس 1

در دفاع از روابط انسانیِ سکس‌زدوده

۱۹ دلو ۱۳۹۸

 نویسنده : سرکارخانم صابره «اعتبار» دکترای فلسفه و جامعه‌شناسی

نگاهی هستی شناختی به جایگاه زنانگی و مردانگی در منِ انسانی، افقهای معرفتی عمیقی را بر روی انسان می گشاید. دکارت میگفت من می اندیشم پس هستم؛اما به این مسئله جواب نداد که آیا این من میتواند به عنوان یک سوژه ی آزاد و مستقل بیندیشد؟

فوکو، آلتوسر و لاکان به این پرسش اندیشیده اند و به آن پاسخ داده اند. آنچیزی که سوژه به آن می اندیشد از کجا می آید؟

فوکو میگوید این گفتمان ها هستند که خوراک اندیشگی و تفکر سوژه را مهیا میکند، مثلا از دید فوکو این علوم انسانیست که به عنوان رژیمی از حقایق خود را بر ساحت تفکر بشر تحمیل میکند و انسان دیگر در آنجا سوژه ی اندیشنده ی آزاد نخواهد بود و هر چه که در دایره ی گفتمان زمانمند و تاریخمند سوژه وجود دارد اورا هدایت و مسیر اندیشیدنش را تعیین میکند.

آلتوسر باور داشت که این ایدئولوژی ها هستند که دایره تفکر ما را ترسیم میکنند. لاکان اما بر این اندیشه بود که این چارچوب وساختار زبان است که سوژگی ما را میسازد، این زبان است که حقیقت را تولید میکند . در اینجا فصاحت و بلاغت یعنی وجه ریتوریک “rhetoric”زبان حقیقت ساز و مهم است. بنا براین در هر سه پاسخ میبینیم که ادعای من می اندیشم دکارت دچار بحران و نقد میشود. مصداق ملموس و اجتماعی آن را میتوانیم در تحلیلی از روابط بین زن و مرد ملاحظه کنیم.

جامعه ی انسانی با دو وجه زنانگی و مردانگی به حرکت می آید، جامعه ای که هر یک از این دو صورت را به حاشیه براند و پس بزند و مجال ابراز وجود و جلوه ندهد جامعه ای محکوم به مرگ و زوال است. نگاه فقه سنتی یکی از این رژیم های تولید حقیقت است که به شدت به روابط انسانی ضربه زده است. انسان استعداد های شگفت و عظیمی دارد. ظرفیت های بی کران وجودی در او جمع شده است اما نگاه فقهیِ صرف به انسان، مجال ابراز وجود و شکوفایی را ازو گرفته است. هژمونی نگاه سکسی در روابط زن و مرد نیز برگرفته از ایدیولوژی هایی در جامعه است که سوژگی ما را ساخته اند.

رابطه ی انسانی در افق تفکر و گفتگو، زمانی بین دو انسان فارغ از نگاه جنسی بهم به وجود میآید که ما سیستم آموزشی جنسی محورنداشته باشیم و نگاه های دوگانه ی جنسی به عنوان عادت واره های فکری و کنشی در ما نهادینه نشده باشند؛که متاسفانه هر دو نهادینه شده اند. هم محیط تربیتی و خانوادگی ما به شدت در برخورد با دو جنس ناعادلانه و ارزش گذارانه برخورد میکند وهم سیستم آموزشی بازتولید این عادت واره ها را به عهده دارد. گفتگو تنها نسخه ی آبدیتی ست که همه متفکران به آن باور دارند. اما این نگاه سکس زده ی فلج کننده نمیتواند گفتگو ایجاد کند، در این نوع از نگاه به روابط انسانی، مرد همیشه به زن به عنوان یک ابژه ی جنسی نگاه میکند و مجال و بروزی برای ابراز وجود و اندیشه ی زن مهیا نمیشود.

اینجاست که زن به حاشیه رانده میشود و به عنوان یک شی و ابژه جنسی و نه به عنوان یک انسان و وجهی از هستی تقلیل پیدا میکند. بنا براین بر ماست که از دامهای ارزشگذارانه ی کلمات رها شویم و از این ارزش گذاری ها سلطه و استعمار زدایی کنیم؛ و در افقی باز و روشن و مملو از همدلی و اعتماد بر وجه معنوی و استعلایی انسان تکیه و مجال گفتگو و گپ زدن به هم را بدهیم. من از نگاه های نا انسانی بیزارم از نگاههایی که انقدر ضعیف اند که نمیتوانند با انسانی به نام زن گفتگو کنند زیرا این طور تربیت شده اند که فکر میکنند زن هیولایی شیطانیست که ایمان و دین او را به باد خواهد داد… من از نگاه هایی که سم زدایی نشداه اند نفرت دارم، نگاه هایی که عظمت انسان را بُعد بی کران و خلاق روحش را به ساحتی غریزی فرو می کاهند اینان افراد رشد نیافته و کوچکی هستند که باید از ذهنشان سم زدایی شود.

باید یاد بگیرند که هستی عرصه ی تفکر و شکوفایی ماست، باید یاد بگیرند بزرگ شوند و زیبایی ها را پس نزنند. هستی میدان گفتگوی ماست. انسان موجودیست گوینده و شنونده و در این گفتگو هاست که میتواند به شناختی درست از خود برسد، متواضع و فروتن باشد و به نگاهی غیر از یگانگی تن ندهد. یگانگی در دیدن، یگانگی در اندیشیدن و یگانگی در پرستیدن… اگر به زن به عنوان نیمه ای از وجودنگاه کند، و زن نیز اگر به مرد با این نگاه که او نیمه ای از وجود است ببیند، دیدگاه های رشد نیافته ی غیر انسانی ناپدید میشود و رشد و شکوفایی به وجود میآید. البته و صد البته که باید وجه تفکر و اندیشیدن در وجود انسان برجسته و پررنگ باشد وگرنه به دام پاره خواست های جنسی اش میافتد … گفتگو زیباترین ساحتیست که در جهان انسانی ممکن است. این ساحت را توسعه دهیم و از دیدگاه های تقلیل گرایانه ی روابط انسانی بگریزیم .

نگاه جنسیِ صرف به روابط ما را دچار فروبستگی و حماقت میکند. انسان پتانسیل بی نهایتی برای شدن دارد از روابط مان برای فرصتی برای بهتر شدن سود جوییم. و بگذاریم هستی مان توسعه یابد.