پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

اشراف فوتبال 1

فوتبال ؛ بازی یا مذهب؟

۲۸ دلو ۱۳۹۸

 

نیچه؛ سوار بر الکلاسیکو، آدمِ یا رباتِ اشپلاقی؟

نویسنده: رضا مِه‌سا

چوچه بودم! در اوج اقتدار طالبان بر کابل، در تیم «جوانان چنداول» روی میدان بزرگ چمن حضوری، زیر نظر نجیبکِ میوند (استاد نجیب) فوتبال میکردم !! روز اول ورودم به تیم از خود پرسیدم! که چرا این همه آدم دنبال یک توپ می‌دوند؟

این سوال بعدها با نیچه خوانی ام گنده‌تر شد و حس می‌کردم! که این پدیده را می‌توان در تبارشناسی سیاسیِ “نیچه”،دیرینه شناسی “فوکو”، شالوده‌شکنی “دریدا” پدیدار شناسیِ “هوسرل”، نشانه‌شناسی ” سوسور” دین شناسی “ریکور” و . . . دید؛ خلاصه پدیدار فوتبال یک امر کاملن فلسفی است که تفکر و اندیشه‌ی آدم‌را از ساحت به‌ساحتی منتقل می‌کند.

فوتبال “اگزیستانس” و مصداقِ “دازاین” هایدگری نیز می‌گردد. به یاد گپ مانتولبان می‌افتم! که گفته بود: فوتبال یگانه مذهب خلق شده‌ی هزاره‌ی سوم بشری است، حالا من فکر می‌کنم ! این فوتبال؛ یک پدیدارِ مدرنیته است، شبیه “تکنالوژی” و”رسانه” و”انترنت” و “جامعه‌ی مدنی” که اتومات تمام مرزها را در می‌نوردد، و به سوی یک کلیتِ جهانی پیش می‌رود، حال نوع نگاه من یکی به مدرنیسم و پست مدرنیسم، رقمِ رفیقم “نیچه” است، که وقتی از انسان‌های متمدن یا به تعبیر خودم ” تمدن زده” سخن می‌گفت و به این اعتبار، از ارمغان “توحش ” سخن به میان می‌آورد. فکر می‌کرد كه در فضای تمدن (فرهنگ)، چیزی كه از دست می‌رود و رفته رفته رنگ می‌بازد، “طبیعی” بودن انسان است، انسانی كه اولاً نوعی حیوان است و به طبیعت تعلق دارد اما هرچه متمدن‌تر می‌شود، این وجه وجود او سركوفته تر و واپس‌زده تر می شود. در فضای تمدن (بخوانید فرهنگ) انسان طبیعی انسان از آن حیث كه حیوان است جایی دارد و اگر مجالی برای بروز پیدا كند به شكل‌ها و قالب‌هایی “غیرطبیعی” رُخ می‌زند.

حال فوتبال آدم را ماشینزه می‌کند، چون نورم ها و استندردهای متمدنانه و مدرنیته در آن بی‌شمار یافت می‌شود در فوتبال آدم تبدیل می‌شود به یک ماشین، که با اشپلاقی شروع به کار و با اشپلاقی توقف می‌کند. . . اگر تحلیل مانتولبان از فوتبال را چاق‌تر سازم، رئال مادرید وبارسلونا به شکل تقابل دو مذهب شرک و توحید رخ می زند، و مسی و رونالدو در قالب دو پیام آورِ که هریک برای نصف جهان چیزی برای گفتن دارند.

کافیست در قدوقامت خداوندانِ شبهه، چون مارکس و فروید و نیچه که با وارد کردن شبهه‌های بزرگِ بر دین (متافزیک)؛ جهان‌را بی‌متافیزیک ساختند، فوتبال را شبهه باران کرد حالا به استثنای مومنین دُگماتیستِ غربی، آدم غربی با یک خلای فلسفی، دینی و ایدئولوژیکی عمیق در غرب مواجه‌اند و فوتبال تا حدود زیادی این خلا را پُر می‌کند، لذاست که فوتبال غرب به یک امری سیاسی و بسط هژمونی مبدل شده است و دارد شرق را زیر و زبر می‌کند؛ حال، می‌توان دریافت که چرا برای میلیون‌ها انسان‌ این فوتبال جذابیت دارد.

ولی من هنوز در خم کوچه‌ی حیرتِ اشتوکی و پرسش فلسفی ام گیر داده ام که چرا بیست وسه نفر عاقل و بالغ یک نیم ساعت فیکس دنبال یک توپ بالا و پائین می دوند؟