پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

بازگشت

پشت پرده‌ی رمان در بازگشت؛ روایتی از جهل و از ملاها

۱۹ ثور ۱۴۰۲

در بازگشت؛ روایتی از جهل و از ملاها

«در باز گشت» روایتی از آفت‌های جهل و از چگونگی استفاده‌ی سوء از جهالت دارد. از جهلی‌که سبب وقوع هرنوع بی‌عدالتی، ستم‌گری و سود بردن‌های ناجایز می‌شود یا جهالتی‌که وسیله‌ی کسب فایده وغرض برای یک شخص یا یک گروه می‌گردد. در بازگشت، در پی آن‌است تا به مردم بگوید که جهل یک پدیده‌ی پلید و ناپاک است وسبب هلاک شدنِ فردِ جاهل می‌گردد. باید هشیاری ودانایی کسب کرد تا در مقابل جهل واشخاص مغرضِی‌که از جهل و از جهالت دیگران سود سوء می‌برند و یا از این راه به‌خواهشات نفسانی وذهنی و… خود می‌رسند، ایستاد شد یا هم از ترفند شان خود را نجات بخشید.

در باز گشت، گرفتاری پیچیده‌ی جامعه افغان‌ستان را با جهل، بیان می‌کند؛ گرفتاری با سادگی‌های مردم، با نادانی‌ ونفهمی شان و گرفتاری با رسومات‌که از جهل پدید آمده است یا نادانی افراد جامعه‌که سبب مروج شدن آن رسومات شده است و گاهی‌‌ام سبب تقویه‌ی آن . ازیک‌سو نادانی افراد که باعث عقب ماندگی ملک شده است ازسوی دیگر پخش شدن رسم‌هایی بنام فرهنگ وعادات پسندیده، در حالی‌که نه مفید اند ونه پسندیده، بل‌که‌زاده‌ی سیاست، قدرت وزور استند و زور وسیاست آن‌را مفید وپسندیده معرفی نموده است، این دگرگونی‌ها جامعه را آشفته ساخته است.

حقیقت این است‌که پدیده‌هایی ساخته شده‌ی زور مندان وسیاست‌داران به‌شکل اشیای نیک به جامعه تقدیم می‌شوند وجامعه‌ی کم فهم که مصاب به جهل است آن‌هارا به مثابه‌ی فرهنگ مورد پسند می‌پزیرند. ملاهای دینی نیز به پخش آن پرداخته اند/ می‌پردازند. اکثری ملاهای دینی یا ازروی نفهمی به نشر آن اقدام کرده اند یا بخاطری منفعت های شخصی خود؛ به‌هر صورت مبلغ‌هایی فرهنگ قلابی وجعلی استند.
در باز گشت ، در بخش دیگر، از نوع دیگری جهل ملاها می‌گوید، از نوع‌که جز ترساندن و فریب دادن بیش نیست. ملاها ازدین روایت می‌کنند از افعال وکرداری‌که لازمه‌ی زندگی یک آدم مسلمان می‌پندارند، درحالی‌که چنین نیست؛ کارشان از جهل شان منشا می‌گیرد. اگر از فرهنگ می‌گویند روایت سطحی را می‌گویند و اگر از دین می‌گویند شنیده‌های نا چیز خود را می‌گویند. این‌ها خود جاهل‌اند و مضر ترین جاهل، جاهلی است‌که مبلغ است و ترویج کننده‌ی رسوم است. این نوع مبلغ در حالی‌که از پشت پرده‌ی فرهنگ و از اصالت رسوم، آگاهی ندارد، به تبلیغ مثبت آن می‌پردازد، آن را در اذهان مردم مقدس جلوه‌ می‌دهد وعامه هم شیفته‌ی گفته‌های احساساتی و دهن پر او می‌شوند، این‌طور سخن مضحک یا کنش بی‌ اساس و غیر مفید تبدیل به‌ فرهنگِ جامعه و رسومِ زرین در جامعه می‌شود.

در افغان‌ستان پیش‌وایان دینی‌که شناخت سطحی وچند روزه‌ی از دین و از چند کتاب دارند به اشخاص آتشین و مبلغ رسومات ناجایز وقلابی رنگ‌داده‌اند. این طیف خود را به مثابه‌ی نماینده‌ی خدا در زمین دانسته و مردم را در چنگال و زیر دستور خود آورده‌اند وبا صدها سخن و روایت ساختگی چسان در جامعه غالب آمده‌اند که سال‌ها شده است‌ مردم عامه پی‌رو و پس‌روی ایشان استند. ایشان حتا نان مردم را مفت ورایگان می‌خورند، و به‌ شکل آشکارا مبلغین وحشت، ناشر روایاتِ عذاب و حامی خشونت استند. این‌ها آن‌قدر شتاب در راه‌ی خود پیروز شده‌اند که مردم عامه نان خود را بگونه‌ای عادی به دهن شان می‌گذارند، حتا خوش هم می‌شوند و مست‌اند که خدمت نماینده‌ی خدا را کرده‌اند.

در باز گشت در باره‌ی بسط حال‌ ایشان و چگونگی مفته خوری‌شان تصویری خلق کرده است‌که جذاب وجالب و نمایشِ ازشرح‌حالِ شفافِ ایشان است: «انگار صدای تق تق را خواب می‌دیدم ، صدا بیش‌تر شد از خواب بیدارم کرد. چشمانم را گشودم آفتاب از روزن،
درون خانه می‌تابد، تق تق هم‌چنان می‌آمد. متوجه شدم با عصا به دروازه می‌کوبد، فهمیدم ملا شاه فقیر است. همیشه می‌کوشیدم ملا شاه فقیر را نبینم، پُرگویی‌اش یک طرف، همه‌اش قصه‌های مزخرف می‌کرد. اگر به مزخرفاتش
سر نمی‌جنباندی، پیرمرد ناراحت می‌شد و عصایش را به زمین می‌کوبید، می‌گفت قیامت نزدیک است، کسی توان شنیدن سخن حق را ندارد. یکی از نشانه‌های نزدیکی قیامت همین است‌که گوش شنوا به حقیقت کر می‌شود». بعد به عصاش تکیه می‌کرد، می‌گفت: «خداوندا! راه من از این گم‌راهان همیشه جدا بوده است.» با ناراحتی از جایم
برخاستم، دستی به بروتم کشیدم. موقع برخاستن لیاف، پایین بستر کلوله شده بود، گذاشتم باشد، وضعیت را آشفته ببیند شاید زود برود. دستی به مویم بردم، پشت کله‌ام را خاریده و رفتم دروازد را باز کردم.
– ملا صاحب سلام! ببخشی خواب بودم، بیدار که شدم از تق تق تان شناختم، دویده آمدم پشت دَر منتظر نمانید. همه‌چه روی اتاق هم‌وار است.
– علیکم سلام! غلام حسین می‌دانی ساعت چنده؟ ساعت نُه صبحه نُه صبح! هیچ به یاد خدا می‌افتی؟ به یاد خدا نه، خدا به من و تو نیاز ندارد، مردنت به یادت می‌آید؟
– ملا صاحب شنیده‌ام می‌گویند خداوند بزرگ است، بخشنده است، مهربان است… اصلا نیازی به ذکر و عبادت من ندارد.
– اگر به تو لعنت نفرستم، فرشته‌ها همین لحظه به من لعنت می‌فرستند. لعنت خدا به تو! لعنت خدا به تو! خداوند آدمی را خلق کرده تا خدا را عبادت کند.
– ملاصاحب شما عبادت می‌کنید، برای من نیز دعا کنید!
– استغفر االله! استغفرالله! ما ملاها می‌خواهیم خداوند کفار و اهل شرک را گُم کند، تو می‌گویی در حق من دعا کن. تو آب دهان «خلق و پرچم» را خورده‌ای، سال‌های سال با آن‌ها هم‌کاسه و هم‌پیاله بوده‌ای، تو را خدا نمی‌بخشد.
– ملا صاحب بیا داخل! کمی غذا باهم بخوریم، می‌گویند خدا همه چه‌را آسان می‌کند.
– بیشک! خدا مشکل‌ها را آسان می‌کند.

عصایش را پیش‌تر گذاشت. قامتش را راست کرد به سویم دید، گلویش را خالی کرد، گفت: بچه‌ی نورعلی بای این خویت خوشم می‌آید. می‌دانی این خویت به که می‌ماند؟ به پدرت! پدر خدا بیامرزت این گونه خوی داشت کسی را نومید از پشت دروازه اجازه نمی‌داد، جایی برود. باز ملاجماعت را خیلی دوست داشت. اصلا به ملاجماعت
می‌گفت اگر شما یک لقمه نان از خانه‌‌ای بخورید، ده چند به آن خانه برکت می‌آید../ص ۱۱-۱۲.»

این‌جا درباز گشت افعال شور و فرهنگ‌های پلید جامعه را بیان می‌کند. به‌ قسم عیان‌تر عیان می‌کند که پیش‌وایان ِ مذاهب و ملاها به‌ ترفندهای مختلف قهر خود را بالای مردم می‌نشاندند، با استفاده از آیه وحدیث خود را بزرگ ومقدس نشان می‌دادند و به رعیت می‌گفتند به آن‌ها خدمت کنند. رعیت‌که دچار جهل‌زدگی شده بودند فکر می‌کردند هرچه ملا می‌گوید درست است! درست می‌گوید! پس با دل‌وجان آن‌را انجام می‌دادند. این‌کار وکنش جامعه را به قهقرا برده بود و جامعه به‌گونه‌ای عمیق وفجیع در زباله‌ی فرهنگ‌های ساخته شده‌ای زشت وعقیم جان می‌کَند.

یکی از ویژگی‌های مهم‌تر در باز گشت این است‌که در نخست بیماری، زشتی و فرهنگ‌های ساخته‌ شده یا ساخته‌های فرهنگ شده‌‌ی مروجه را بیان می‌کند و سپس به رد آن می‌پردازد. این برترین روش است. هم خواننده از حقایق کتمان‌شده آگاه می‌شود، هم فرهنگ‌های نجس‌ را که رنگ تقدس را گرفته است می‌شناساند و بعد از خرافه‌بودن هم‌چو رسومات وفرهنگ‌ها و… آگاهی می‌دهد و به نقد آن دَست فراز می‌برد.

ویژگی دیگرش این است‌که از واقعیت سخن می‌گوید، ام‌روز هم جامعه افغان‌ستان مصاب به آن است. واقعیتی‌که پیش‌وایان دینی از آن سود می‌برند و به نفع مادی ومینوی/معنوی خود استفاده می‌کنند. آن واقعیت تبلیغ ترس، رنج وعذاب الهی است. از دیر باز ملاها با پخش و نشر بیانیه‌های هم‌چو: «آدم بخاطر عبادت خلق شده است» و «دنیا چند روزه است، پشت آخرت را بگیرید» و «در قصه‌ی دنیا نباشید آخرت خود را جور کنید» و «زحمت کشیدن برای دنیا علامه‌ی دور شدن از خدا است»… روی خلق را از تلاش وسعی گشتانده و در وجود ایشان رعب وترس را مستولی ساخته اند. بنابراین آن‌ها این‌طور هم دنیای خود را از دست داده‌اند که به‌ شکل بدوی و بی‌تلاش زندگی می‌کنند و در ثواب آخرت هم مذبذب‌اند. در باز گشت از این واقعیت شُور سخن گفته بود تا اذهان متوجه‌ی حقیقت شوند.

یاد‌داشت: در چند نوشته‌ی دیگر نیز در باره‌ی در باز گشت نوشته خواهد شد. بامن باشید!

شیون شرق