یک ساعت، یک تغییر بزرگ؛ ترامپ و ممدانی چگونه یخ سیاست را شکستند؟
۰۱ قوس ۱۴۰۴
دیدار غیرمنتظرهٔ دونالد ترامپ و زهران ممدانی—دو چهرهای که تا همین دو ماه پیش در دو سوی دیوار سیاست ایستاده بودند—نه یک معجزه بود و نه «صلح ناگهانی».
این دیدار یک نشانه بود:
نشانهٔ تغییری بزرگتر از خودِ ملاقات.
سالهاست که سیاست آمریکا میان دو روایت گیر مانده:
روایت «آمریکای سفید، ملیگرا و محافظهکار» و روایت «آمریکای مهاجر، چندفرهنگی و عدالتطلب».
ترامپ نماد اول است، ممدانی نماد دوم.
و هیچکس تصور نمیکرد این دو جریان، در یک اتاق، با دوربینها و بدون مشت و لگد، به یک «نقطهٔ توافق» برسند.
اما چرا این اتفاق افتاد؟
پاسخ روشن است: بحران مشروعیت—هم برای ترامپ و هم برای نظام سیاسی آمریکا.
ترامپ پس از تمام حواشی حقوقی، جنبشهای دانشجویی و فشار رسانهها فهمیده که دیگر نمیتواند با حمله به مهاجران رأی جمع کند؛
از طرفی، چهرههایی چون ممدانی، که ریشههای شان در جنوب جهان است، حالا به بدنهٔ اصلی سیاست آمریکا راه یافتهاند و نادیده گرفتنشان ناممکن شده است.
سیاست امروز آمریکا نه «جنگیدن»، بلکه «مدیریت کردن تضاد» است.
پس چه شد که اختلافاتی به بزرگی پروندهٔ مهاجران، غزه، نژادپرستی و هویت ملی، ناگهان در یک جلسهٔ یکساعته «قابل گفتگو» شد؟
سه عامل کلیدی پشت صحنه بود:
۱) نیاز ترامپ به چهرههای مشروعیتساز
ترامپ میداند اگر قرار باشد دوباره به قدرت برگردد، باید بخشی از رایدهندگان جوان، مهاجر و اقلیتهای فرهنگی را نرم کند.
دیدار با ممدانی، یک سیگنال به همین طبقه بود:
«من دشمن همهٔ شما نیستم.»
۲) قدرت بیسابقهٔ نسل مهاجر در سیاست آمریکا
ممدانی فقط یک فرد نیست؛
او نمایندهٔ یک روند است:
روند صعود مهاجران، رنگینپوستان و نسل سومیها به قلب قدرت.
ترامپ نمیتواند این جریان را نادیده بگیرد.
۳) بحران چهرهٔ آمریکا در جهان
واشنگتن امروز بیش از همیشه نیاز دارد نشان دهد که هنوز «خانهٔ گفتگو» است، نه «کارخانهٔ بحران».
دیدار ترامپ – ممدانی یک پیام خارجی بود، نه داخلی:
«دموکراسی آمریکا هنوز ظرفیت تعامل دارد.»
اما راز اصلی حل اختلافات کجاست؟
نه در توافقات پشت پرده،
نه در لبخندهای مقابل دوربین،
بلکه در این حقیقت ساده:
سیاست آمریکا وارد مرحلهٔ معاملهگری مطلق شده است.
ترامپ میخواهد آیندهاش را بیمه کند.
ممدانی میخواهد نسل مهاجر را از «ترس عمومی» بیرون بکشد.
و هر دو فهمیدند که دشمنی مطلق دیگر سودی ندارد.
برای افغانستان و مهاجران چه معنا دارد؟
این دیدار یک پیام مهم دارد:
عصر جدیدی از حضور سیاسی مهاجران آغاز شده—نه فقط در آمریکا بلکه در سراسر غرب.
مهاجر دیگر صرفاً نیروی کار نیست؛
نیروی رأی، نیروی فشار، و نیروی مشروعیت شده است.
اگر ممدانی امروز اینگونه با ترامپ پشت میز مینشیند،
فردا دهها چهرهٔ دیگر از مهاجران نیز خواهند نشست.
و این تغییر، آیندهٔ افغانستانیها در غرب را هم دگرگون میکند.
دیدار غیرمنتظرهٔ دونالد ترامپ و زهران ممدانی—دو چهرهای که تا همین دو ماه پیش در دو سوی دیوار سیاست ایستاده بودند—نه یک معجزه بود و نه «صلح ناگهانی».
این دیدار یک نشانه بود:
نشانهٔ تغییری بزرگتر از خودِ ملاقات.
سالهاست که سیاست آمریکا میان دو روایت گیر مانده:
روایت «آمریکای سفید، ملیگرا و محافظهکار» و روایت «آمریکای مهاجر، چندفرهنگی و عدالتطلب».
ترامپ نماد اول است، ممدانی نماد دوم.
و هیچکس تصور نمیکرد این دو جریان، در یک اتاق، با دوربینها و بدون مشت و لگد، به یک «نقطهٔ توافق» برسند.
اما چرا این اتفاق افتاد؟
پاسخ روشن است: بحران مشروعیت—هم برای ترامپ و هم برای نظام سیاسی آمریکا.
ترامپ پس از تمام حواشی حقوقی، جنبشهای دانشجویی و فشار رسانهها فهمیده که دیگر نمیتواند با حمله به مهاجران رأی جمع کند؛
از طرفی، چهرههایی چون ممدانی، که ریشههای شان در جنوب جهان است، حالا به بدنهٔ اصلی سیاست آمریکا راه یافتهاند و نادیده گرفتنشان ناممکن شده است.
سیاست امروز آمریکا نه «جنگیدن»، بلکه «مدیریت کردن تضاد» است.
پس چه شد که اختلافاتی به بزرگی پروندهٔ مهاجران، غزه، نژادپرستی و هویت ملی، ناگهان در یک جلسهٔ یکساعته «قابل گفتگو» شد؟
سه عامل کلیدی پشت صحنه بود:
۱) نیاز ترامپ به چهرههای مشروعیتساز
ترامپ میداند اگر قرار باشد دوباره به قدرت برگردد، باید بخشی از رایدهندگان جوان، مهاجر و اقلیتهای فرهنگی را نرم کند.
دیدار با ممدانی، یک سیگنال به همین طبقه بود:
«من دشمن همهٔ شما نیستم.»
۲) قدرت بیسابقهٔ نسل مهاجر در سیاست آمریکا
ممدانی فقط یک فرد نیست؛
او نمایندهٔ یک روند است:
روند صعود مهاجران، رنگینپوستان و نسل سومیها به قلب قدرت.
ترامپ نمیتواند این جریان را نادیده بگیرد.
۳) بحران چهرهٔ آمریکا در جهان
واشنگتن امروز بیش از همیشه نیاز دارد نشان دهد که هنوز «خانهٔ گفتگو» است، نه «کارخانهٔ بحران».
دیدار ترامپ – ممدانی یک پیام خارجی بود، نه داخلی:
«دموکراسی آمریکا هنوز ظرفیت تعامل دارد.»
اما راز اصلی حل اختلافات کجاست؟
نه در توافقات پشت پرده،
نه در لبخندهای مقابل دوربین،
بلکه در این حقیقت ساده:
سیاست آمریکا وارد مرحلهٔ معاملهگری مطلق شده است.
ترامپ میخواهد آیندهاش را بیمه کند.
ممدانی میخواهد نسل مهاجر را از «ترس عمومی» بیرون بکشد.
و هر دو فهمیدند که دشمنی مطلق دیگر سودی ندارد.
برای افغانستان و مهاجران چه معنا دارد؟
این دیدار یک پیام مهم دارد:
عصر جدیدی از حضور سیاسی مهاجران آغاز شده—نه فقط در آمریکا بلکه در سراسر غرب.
مهاجر دیگر صرفاً نیروی کار نیست؛
نیروی رأی، نیروی فشار، و نیروی مشروعیت شده است.
اگر ممدانی امروز اینگونه با ترامپ پشت میز مینشیند،
فردا دهها چهرهٔ دیگر از مهاجران نیز خواهند نشست.
و این تغییر، آیندهٔ افغانستانیها در غرب را هم دگرگون میکند.
جمعبندی:
دیدار ترامپ و ممدانی صلح نبود—
بازی جدید قدرت بود.
بازیای که در آن مهاجر دیگر سوخت سیاست نیست؛
خود
بندی:
دیدار ترامپ و ممدانی صلح نبود—
بازی جدید قدرت بود.
بازیای که در آن مهاجر دیگر سوخت سیاست نیست؛
خودش بازیگر است.