پربیننده ها

مارا در فیس بوک دنبال کنید

اشراف صلح1

صلح کاغذی ـ تا صلح واقعی چقدر فاصله داریم ؟

۱۱ حوت ۱۳۹۸

هیچ‌کس به اندازه‌ی ماهایی که سال‌ها از جنگ افغانستان رنج کشیده‌ایم و دوستان خود را در میدان‌های آن کشور از دست داده‌ایم، به صلح پایدار در این کشور اهمیت نمی‌‌دهد. اما فارغ از صحبت‌های خوش‌بینانه‌ای که از واشنگتن نشأت می‌گیرد، دلیل چندانی وجود ندارد که باور کنیم دست‌یابی به توافقی که از طالبان خواهان امتیازات قابل‌توجه باشد، اکنون امکان‌پذیر است.

منبع نیویورک تایمز ـ نویسنده : داگلاس لندن

اشاره: آقای داگلاس لندن به مدت ۳۴ سال به‌عنوان مأمور ارشد سازمان «سیا» در امور خاورمیانه و آسیای جنوبی خدمت کرده و اکنون استادیار «مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جرج‌تاون» است.

شنبه‌ی هفته‌ی گذشته ایالات متحده و طالبان آتش‌بس قسمی یک‌هفته‌ای را آغاز کردند که به امضای توافق‌نامه‌ی صلح منجر شد. به باور خیلی‌ها، امضای این توافق‌نامه می‌تواند به معنای پایان جنگ بیش از ۱۸ ساله‌ا‌ی ایالات متحده در افغانستان باشد. اما این باور به طرز خطرناکی غلط است.

در دو سال آخر کارم با سازمان سیا، من به‌عنوان رییس واحد مبارزه با تروریسم در جنوب و جنوب‌غرب آسیا که افغانستان و پاکستان را نیز در بر می‌گیرد، خدمت کردم. من همچنین پدری هستم که طی دو بار مأموریتِ پسرش به‌عنوان یکی از تفنگ‌داران نیروی دریایی امریکا در افغانستان، شب‌های بسیاری را با نگرانی صبح کرده است. هیچ‌کس به اندازه‌ی من خواهان صلح نیست. اما من مانند کسانی که در مورد این «کاهش خشونت» هفت‌روزه اغراق می‌کنند، خوش‌بین نیستم. من حتا معتقد نیستم که ما به قول «وینستون چرچیل»، به «پایانِ آغازِ کار» رسیده باشیم. من معتقدم که موانع فراروی صلح در افغانستان به حدی عمیق و فراوان است که شانس امضای توافق‌نامه‌ی صلح معنادار، چه برسد به تطبیق آن، در برابر این موانع ناچیز به‌نظر می‌رسد.

از رهبری طالبان شروع می‌کنیم. آن‌ها هیچ انگیزه‌ای برای پذیرفتن و عمل به توافقی که به هر حال مستلزم امتیازاتی از جانب آن‌ها خواهد بود، ندارند. این یک دلیل عمده دارد: آن‌ها معتقدند که در آستانه‌ی پیروزی قرار دارند. طالبان بر سر کنترل مناطق روستایی دولت افغانستان را با موفقیت به چالش کشیده و با این ‌کار، کنترل جاده‌های تدارکاتی اصلی مناطق شهری بزرگ را در دست گرفته‌اند. با این‌که دولت کابل می‌تواند ادعا کند که حمایت درصدی بیش‌تری از مردم افغانستان، عمدتا ساکنان کلان‌شهرها را با خود دارد، اما طالبان همچنان به گسترش قلمرو حکومت خود ادامه می‌دهند.

در عین‌حال، حکومت رییس‌جمهور اشرف غنی با یک بحران سیاسی بزرگ بر سر انتخابات جنجالی که در آن هم او و هم رقیب سیاسی اصلی وی، عبدالله عبدالله، مدعی پیروزی شده‌اند، روبه‌رو است. (آقای عبدالله تهدید کرده است در صورتی که به‌عنوان رییس‌جمهور اعلام نشود، دولت موازی تشکیل می‌دهد.) علاوه براین، به‌نظر می‌رسد که دولت ترمپ به کاهش رقم نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان از حدود ۱۴هزار سرباز به حدود ۸ هزار سرباز، چه طالبان به تعهدات خود عمل کنند چه نکنند، مصمم است.

پس چرا طالبان با چیزی موافقت کنند که امکان دارد مانع پیش‌روی اجتناب‌ناپذیر آن‌ها به سمت قدرت شود؟ آن‌ها هم انگیزه‌ی رسیدن به قدرت را دارند و هم انرژی آن را.

همچنین رهبران طالبان با مقاومت داخلی چشم‌گیر در برابر امضای توافق‌نامه‌ی صلح معنادار روبه‌رو هستند. ایالات متحده اصرار خواهد کرد که طالبان با دولت تحت حمایت امریکا در کابل مذاکره کنند و اجازه دهند که تعدادی از نیروهای امریکایی برای مقابله با دولت اسلامی و القاعده در خاک افغانستان باقی بمانند. اما تصور این‌که رهبری طالبان بتواند جنگ‌جویان و هواداران سرسخت خود را متقاعد کند که این شرایط را پس از سال‌ها مسخره‌کردن دولت کابل به‌عنوان «دست‌نشانده‌ی نامشروع امریکا» و تلاش برای خروج تمام نیروهای خارجی از خاک افغانستان، قبول کنند، دشوار است. رهبران طالبان می‌دانند که دادن هریک از این امتیازات [به ایالات متحده و به این ترتیب دولت کابل] می‌تواند کنترل ضعیف رهبری این گروه بر اعضای طالبان را به خطر اندازد و پیروزی حتمی را به شکست مبدل کند.

صرفا مذاکره با طالبان با توجه به غیرمتمرکز و چنددسته‌‌بودن این گروه، گمراه‌کننده است. افغانستان در طول تاریخ توسط جنگ‌سالارانی کنترل شده که وفاداری‌شان به هیچ ایدیولوژی‌، رهبر یا هدف خاصی، ماندگار نبوده است. حتا امروز چنین زورمندان محلی از حکومت مرکزی -خواه این حکومت دولت فعلی کابل باشد یا طالبان- سرپیچی می‌کنند. طالبان نیز تفاوتی با این جنگ‌سالاران ندارند. این گروه عمدتا پشتون، از حوزه‌های جغرافیایی و قبایل مختلف تشکیل شده و رهبری آن برای حفظ انسجام بین این حوزه‌ها و قبایل دست‌وپا می‌زند.

در صدر رهبری و سلسله مراتب طالبان، مولوی هیبت‌الله آخندزاده قرار دارد. او که یک عالم دینی تندرو است و از پایگاه اجتماعی طالبان در ولایت جنوبی کندهار می‌آید، مدت‌ها به‌عنوان چهره‌ی ارشد این گروه در دادگاه‌های اسلامی طالبان خدمت کرده است. او از طریق اعتبار مذهبی و ارتباطات خود در سکان رهبری طالبان تکیه زده است نه اعتبار و شهرت نظامی. آخندزاده به اجماع‌سازی معروف است و بعید است ریسک کند.

یکی از معاونان آخندزاده، ملا محمد یعقوب، پسر ملا محمد عمر، بنیان‌گذار طالبان است. ملا یعقوب ۳۰ ساله ظاهرا رهبری شورای کویته‌ی طالبان را برعهده دارد و بر فعالیت‌های این گروه در مناطق عمدتا پشتون‌نشین افغانستان در جنوب و غرب این کشور، نظارت دارد. اما او فاقد تجربه میدان نبرد است و دشوار است تصور کنیم که پیروان وفادار به پدرش به حمایت خود او، در هر حالت، ادامه دهند.

رهبر طالبان که بیش‌ترین اعتبار خود را از میدان نبرد و تجربه جنگ دارد، سراج‌الدین حقانی، معاون آخندزاده و رهبر شبکه حقانی است. شبکه حقانی شورای پیشاور را کنترل و بر عملیات‌های طالبان و شبکه‌ی حقانی در مناطق شمالی، شرقی و مرکزی افغانستان نظارت می‌کند. مرکز فعالیت شبکه‌ی حقانی توسط کوه‌ها از مناطق پشتون‌نشین جنوب و تاجیک و ازبیک‌نشین شمال افغانستان جدا شده است. نیروی انسانی، منابع مالی و مهارت‌های جنگی این شبکه به‌‌‌ویژه بمب‌گذاری انتحاری و آدم‌ربایی که شبکه‌ی حقانی آن‌ها را از طریق همکاری با طالبان آموخته است، برای موفقیت طالبان حیاتی بوده است.

این‌که گفته می‌شود آقای حقانی نویسنده مقاله‌ای است که هفته‌ی گذشته در نیویورک تایمز به نشر رسید و در آن تأکید شده است که طالبان آماده‌ی پذیریش توافق‌نامه‌ی صلح‌اند، قابل توجه است. شبکه‌ی حقانی مستقل‌ترین و به‌لحاظ نظامی موثرترین نیروی جنگی طالبان دانسته می‌شود. با فرض این‌که آقای حقانی نویسنده این مقاله است، رهبری طالبان احتمالا در تلاش بوده است تا با نشر آن پیام وحدت داخلی خود را هم به غرب و هم به فرماندهان ساحوی طالبان ارسال کند.

با این‌وجود، مانع دیگری نیز فراروی دست‌یابی به توافق صلح واقعی وجود دارد. اعضای تیم مذاکره‌کننده طالبان به رهبری ارشد طالبان نزدیک و از احترام آن‌ها برخوردار نیستند. شیرمحمد عباس استانکزی، مذاکره‌کننده اصلی طالبان صرفا یک سیاست‌مدار است نه مبارز. او در دهه ۱۹۹۰ پس از مشاجره با رهبری طالبان از سمت‌اش به‌عنوان معین وزیر خارجه دولت این گروه، برکنار شد. رییس تیم مذاکره‌کننده طالبان ظاهرا ملا عبدالغنی برادر، معاون سابق ملاعمر است که تا اواخر سال ۲۰۱۸ در یکی از زندان‌های پاکستان می‌پوسید. ایالات متحده در اواخر سال ۲۰۱۸ دولت پاکستان را تحت فشار قرار داد تا ملا برادر را آزاد کند. دلیل آن احتمالا این است که ملا برادر از مدت‌ها قبل طرفدار مذاکره بوده است.

پس واقعا چه چیزی محرک این گفت‌وگوها است؟ پاسخ این پرسش به‌نظر می‌رسد خود رییس‌جمهور ترمپ باشد. او وعده داده است که به دخالت امریکا در افغانستان پایان می‌دهد. ترمپ آزادی اتباع امریکایی را از اسارت طالبان در اولویت خود قرار داده بود. زلمی خلیل‌زاد، فرستاده ویژه‌ی ترمپ برای افغانستان مصمم است تا به توافقی دست یابد که تا انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده دوام بیاورد. آقای خلیل‌زاد که به‌نظر می‌رسد در پی رسیدن به کرسی وزارت امور خارجه در دوره دوم ریاست‌جمهوری ترمپ است، در نوامبر سال گذشته رییس‌جمهور اشرف غنی را تحت فشار قرار داد تا انس حقانی، برادر کوچک‌تر سراج‌الدین حقانی را به همراه دو مقام ارشد دیگر شبکه حقانی در بدل آزادی دو تبعه غربی از زندان آزاد کند. این تبادل زندانیان به‌عنوان اولین گام اساسی برای احیای مذاکرات دانسته شد. همچنین قرار بود به‌عنوان بخشی از توافق تبادل زندانیان، در ولایت زابل آتش‌بس قرار شود اما این امر هرگز تحقق نیافت.

تمام این موارد نشان می‌دهد که طالبان با امضای توافق‌نامه‌ای که بعدا می‌توانند آن‌را زیرپا بگذارند، چیز زیادی برای از دست دادن نخواهند داشت، بلکه در واقع، وقتی ایالات متحده نیروهای خود را خارج کند، سود بیش‌تری خواهند برد. نکته‌ی قابل‌توجه این است که در میان سربازان امریکایی که افغانستان را ترک خواهند کرد، کسانی هستند که موثرترین رزمندگان دولت افغانستان یعنی نیروهای عملیات‌های ویژه قوای افغان را آموزش می‌دهند. کماندوهای افغان در آزادکردن شهرهای محاصره‌شده افغانستان توسط طالبان نقش حیاتی داشته‌اند. خنثا‌کردن این نیروهای هدف کلیدی فرماندهان ساحوی طالبان و حقانی است.

من استدلال نمی‌کنم که ایالات متحده باید نیروهای خود را برای همیشه در افغانستان نگه دارد. استدلال من این است که راه‌های بهتری برای دست‌یابی به یک صلح واقعی و پایدار وجود دارد؛ از جمله‌ این‌که با افغانستان باید به‌عنوان یک ملت درهم شکسته -چون این کشور واقعا درهم شکسته است- رفتار شود و با رهبران محلی طالبان و جنگ‌سالاران برای صلح جداگانه مذاکره صورت گیرد.

هیچ‌کس به اندازه‌ی ماهایی که سال‌ها از جنگ افغانستان رنج کشیده‌ایم و دوستان خود را در میدان‌های آن کشور از دست داده‌ایم، به صلح پایدار در این کشور اهمیت نمی‌‌دهد. اما فارغ از صحبت‌های خوش‌بینانه‌ای که از واشنگتن نشأت می‌گیرد، دلیل چندانی وجود ندارد که باور کنیم دست‌یابی به توافقی که از طالبان خواهان امتیازات قابل‌توجه باشد، اکنون امکان‌پذیر است. [طالبان حاضر نیستند امتیازات کلان بدهند.] «کاهش خشونت» یک هفته‌ای آتش‌بس نیست و توافقی که پی‌هم به طالبان امتیاز بدهد، اما چیزی در مقابل از این گروه نخواهد، صلح واقعی را به همراه نخواهد داشت.

اطلاعات روز