اشراف صابره

به سوی تاریخ فرودستان یادداشتی بر کتاب از رعیت به شهروند اثر”عتیق اروند”

۱۲ قوس ۱۳۹۹
به سوی تاریخ فرودستان یادداشتی بر کتاب از رعیت به شهروند اثر”عتیق اروند”
 نویسنده: صابره اعتبار
-برای توصیف و تفسیر “تاریخ-موقعیت” ،” سیاست موقعیت ” و “اقتصاد –موقعیتِ” افغانستان، نسل امروز ما ناگزیر از بازخوانی انتقادی تاریخ است. زیست جهان اجتماعی انسان افغانستانی بیش از هر زمان دیگری در وضعیت مبهم و پیچیده ای قرار دارد. مسائل به هم گره خورده است، و این درهم تنیدگی ِمسائل مختلف، گره خوردگی ذهنِ وَرزنایافته ی ما را با ابهامی مضاعف رو به رو کرده است.
البته و صد البته که ما مسائل فراوانی برای اندیشیدن داریم. مسائلی دست نخورده و بکر. کار فکری و تحقیقی در ماهیت امر، پروبلماتیک کردن این مسائل است؛ یعنی کنش ِپژوهشی کنشی معطوف به شناساندن مسئله است، وقتی محققی بتواند چیستی مسئله را به میدان روشنایی بکشاند و ازآن تفسیری واقع بینانه بدهد نیمِ راه را رفته است.
محافل علوم انسانی ما اصولا مسئله ای ندارند، و چون مسئله ای ندارند تحقیقی صورت نمیگیرد و چون تحقیقی صورت نمیگیرد مسئله ای حل نمیشود. چطور میشود که مسئله مند شد؟ امکان کنشی هدفمند به نام پژوهش چگونه محقق میشود؟ یکی از پاسخ های این سوال میتواند این باشد که پژوهشگربدون درگیری ” وجودی” با مسئله اش اساسا نمیتواند به سراغ امر پژوهش برود. در آثاری که از عتیق اروند به دستم رسیده و توفیق مطالعه ی آنها را داشته ام این را به خوبی فهمیده ام که با نویسنده ای مسئله مند مواجه ام.
نویسنده ای که وجودش با صداقت درگیر مسئله اش است. -تاریخ و تاریخ نویسی در افغانستان معطوف به ثبت وقایع پادشاهان و رهبران و قومندانان و خلاصه سوژه های نامی و مشخص است. فهم تاریخ ازاین منظر که معطوف و محدود به سوژه های مشخص و متمرکز برتاثیر گذاری مشاهیرو شخصیت های نامی باشد ما را از چیز مهمی که به آن ” میدان نیروها” میگوییم غافل میکند؛ و نه تنها غافل میکند که دراین وضعیت حرکت تاریخ حرکت سوژه ها میشود نه حرکت مردم و نیروهای اجتماعی. تقلیل دادن تاریخ به کنش سوژه های سیاسی و حکومتی ما را ازفهم قدرت و نیروی کنشگری فرودستان جامعه باز میدارد. به یقین ما تاریخ فرودستان کشور را ننوشته ایم، نخوانده ایم و نشنیده ایم. مردم که به تعبیر گرامشی همان فرودستان جامعه اند، از صحنه ی تاریخ نویسی حذف شده اند.
این سبک از تاریخ نویسی در مرور زمان فهمی به ما میدهد که گفتمان اجتماعی ما براساس آن شکل میگیرد. اگرمیبینیم که جوانان ما در قرن 21 به دنبال هویت قبیله ای و قومی خود هستند ،اگر میبینیم بحث هویت از چارچوب تنگ قوم فراتر نمیرود و امکان انسجام اجتماعی محقق نمیشود، اگر میبینیم که جوان تحصیلکرده ی افغانستانی برای هست بودن و وجود داشتن دست به دامان سوژه های سیاسی میشود، اگر میبینیم نیروی کنشگری در نسل جوان ما مرده است، اگر میبینیم که رویایی مشترک نداریم، اگر فکرهایمان کرخت و یخ بسته است ، اگر فضای عمومی نسل جوان ما را تبریک ها و تسلیت ها به مقامات سیاسی و حکومتی پر کرده است، اگر میبینیم که اصلا وجود نداریم، اصلا هست نشده ایم،… همه را باید به فهم نادرست ما از تاریخ ارجاع داد. ما تاریخ خود یعنی فرودستان را نمیدانیم.
پس ما اصلا نمیدانیم چه کسی هستیم. گروه “گوها” در هند پس از استعمار بریتانیایی دست به نوشتن تاریخ فرودستان زدند. فرودستانی که هم استعمار بریتانیا آنها را از صحنه ی فکر و عمل حذف کرده بود و هم دولت ملی گرای هند. این گروه درهند گفتمانی را ایجاد کردند که به گفتمان ” فرودستان” مشهور است، گفتمانی اصیل که دیگر نه عده ای نخبه بلکه خود فرودستان، خود مردم، نماینده ی خود هستند. فرودستان هیچ نماینده ای جز خود نمیتوانند داشته باشند. مطالعات فرودستان را نه حکومت ها و نه سوژه ها ی سیاسی بلکه خود فرودستان باید بنویسند. – متن مقاومت است، متن کنشگری است، “اگرتحقیق” را کنشگری بدانیم و کنشگری را “معطوف به تغییر وضعیت ” بخوانیم کتاب از “رعیت به شروند” هم تحقیق است و هم کنشمندیِ معطوف به تغییر. تغییر چه چیز؟
تغییر سنت تاریخ نویسی ما افغانها. “گایاتاری اسپیواک” متفکر هندی در مقاله ای این پرسش را طرح میکند که آیا در ساختارهای پیچیده ی قدرت فرودست سازی، در خفقان و تهی دستی ای که فرودستان به آن دچارند در حاشیه ای که هیچ راهی برای ورود به متن نیست، فرودست میتواند سخن بگوید؟ چگونه میشود که فرودست به فکر سخن گفتن می افتد؟ چگونه میشود که فرودست به وضعیت خود میاندیشد؟ فرودست سازی سیاست و استراتیژی دائمی استعماراست.
پروبلماتیزه کردن مسئله ی سیاست های فرودست سازی و استعمارِ اقوام در افغانستان توسط قومی دیگر، از مهمترین واساسی ترین مسائلی است که میتواند گفتمان جدیدی در حوزه ی نظر و عمل برای نسل امروز ایجاد کند؛ و این پروبلماتیک کردن و به روشنا آوردن مسئله ی فرودستی جز با بازخوانی تاریخ استعماری امکان نخواهد داشت.
فرودست برای فهم موقعیت اکنونش، برای فهم خودش ناگزیر است به عقب برگردد و دوباره خود راببیند. عتیق اروند به راستی کوشیده دستِ تاریخ نویسی افغانستان را به سوی تاریخ فرودستان بچرخاند. متن اروند مقاومت است، کنشگری است. تلاشی است برای آوردن حاشیه به متن، سعی ای است در راستای جواب اسپیواک، فرودست میتواند سخن بگوید. اما برای سخن گفتن اول باید بداند که کیست و در کجا ایستاده است. باید برگردد و خود را تماشاکند، خود را به چنگ آورد و در این لحظه است که از وضعیت خویش آگاه میشود و نیروی عمل و کنشگری او آزاد.